سلام
نظرات من به عنوان یک مخاطب عادی:
این نمایش رو 2 دسته اصلا متوجه نمیشن و بنظرم تقریبا هیچ ارتباطی نمیتونن برقرار کنن.
1- اونایی که حتی
... دیدن ادامه ››
با خلاصه هملت آشنا نیستن.
2- اونایی که نمیدونستن 3 بازیگر نماد چی هستن.
پس حتما حداقل خلاصه داستان رو بخونید!
حالا نظراتم:
- من روز قبل نمایش، هملت رو خوندم. 10 دقیقه ی ابتدای نمایش واقعا لذت بردم ولی حقیقتا به طور سینوسی جدا می شدم از نمایش! اینکه دیالوگ بازیگرها من رو یاد متن شکسپیر می انداخت جالب بود برام ولی واقعا به دفعات بسیار جدا شدم از نمایش. حالا کسی که کلا نمیدونه هملت کیه چه حسی داشته؟ برای اوفلیایی که نمیشناسه چجور سوگواری کنه؟
- حقیقتا با اکت بازیگران هم ارتباط برقرار نکردم و برایم در حد متوسط بود. بجز لوسیفر که واقعا حتی فرم ایستادنش هم حساب شده بود. بازیگران بنظر صدایشان گرفته بود پس از اجراهای مکرر. پس بهتره مراقبت بیشتری از حنجره ی مبارک بکنن. نکته ی خاص بازیگران گفتن دیالوگ های سنگین بود. که البته این حافظه ی قوی عزیزان رو میرسونه. هرچند بنظرم ادای دیالوگ سریع بود و امکان غرق شدن نداشت حداقل برای من.
- موسیقی از ابتدا تا انتها در حال پخش است. کمک زیادی به القای حس می کند. که البته بنظرم بعضی جاها نیازی نبود.
- نورپردازی نیز کمک زیادی در ایجاد فضا و حس می کرد. بهترین بخش برای من نورپردازی آن بود. گریم هم دوست داشتم.
- درکل با اینکه از متن جدا بودم ولی خب باقی عناصر صحنه منو درگیر میکرد و در من یک شوری ایجاد میکرد. این نکته ی مثبتی بود.
- اما حالا در مورد اینکه ما با چه نمایشی روبرو هستیم؟ ابتدا تصورم این بود که یک نمایش مستقل تر هست و فقط ایده ی خاصی از هملت گرفته ولی خب همونطور که توی خلاصه هم نوشته اساس نمایش بر روی نمایشنامه شکسپیر است. بنظر کارگردان متن شکسپیر را می خواسته با فرم مطلوب خود ارائه دهد. پس شما قرار هملت از نگاه دیگری ببینید و نه یک نمایش جدا از متن اصلی. ولی خب تغییرات کارگردان چیست؟ بنظر کارگردان بدنبال ارائه ی مدرن هملت است تا شاید بگوید که ما در این دوران به بیماری سندرم هملت مبتلا هستیم!؟ چرا مدرن و امروزی؟ خب از لباس های امروزی و گوشی و سلفی و... اینها را راحت میشه متوجه شد. 3 خصیصه این بیماری= تعقل(مردی هنرمند که یادداشت میکند) + زنانگی( برداشتم این بود که این بخش میشود هما هوسرانی و جلب توجه و تفریحات و...!! که میبینیم با رژ لبی که میزند چه اتفاقاتی می افتد) + خشم( که بدنبال انتقام و... است و وقتی کنار میرود دیدیم که چه شد) . اگر کارگردان میخواسته که بار دیگری هملت را از زبان این جنبه ها اجرا کند که ایرادی نیست. ولی اگر میخواسته با استفاده از هملت مفاهیم خاصی را به مخاطب امروزی(فراتر از مفاهیم درون هملت) ارائه دهد بنظرم میتوانست موفق تر باشد. فکر میکنم مورد اولی بوده!
- من وقتی هملت را خواندم تصورم بر این بود که روح پدر، واقعی است و اهریمن اورا فریب نمی دهد. ولی بنظر در اینجا لوسیفر با دست گذاشتن روی 3 جنبه درگیر هملت، در ذهن او دروغی میکارد. وقتی که روح پدر را میخواهد ببیند این لوسیفر است که مرد را برعکس از پا می گیرد و حرف ها از دهان او می آید! و در آخر هم بنظرم درمواجه با مهم ترین جمله:" بودن یا نبودن، مساله این است" بنظر لوسیفر "نبودن" را در تقدیر غیرقابل تغییرش می گذارد.
حرف های بیشتر هم هست ولی صرفا اشاره به داستان هملت هست و بنظرم نیازی نیست. در کل من نتونستم با این نمایش ارتباط برقرار کنم. البته این ایرادهایی که میگیرم خیلی خطاب به کارگردان نیست. صحبتم با مخاطبان این نمایشه تا بدونن با چی قراره مواجه بشن.
خلاصه که بنظرم این نمایش برای کسی که شکسپیر خوان حرفه ای است لذتبخش خواهد بود. برای من بجز موارد مثبت بالا، بدلیل سواد کم شکسپیری و عدم اشنایی با این نوع فرم نمایش ، نمایشی سخت بود.
ولی زحمت کشیدن فراوان عوامل مشخص بود. خسته نباشن.