بازی و هماهنگی بین بازیگرها خیلی عالی بود و مشخص نبود اکثرا تازهکارن. بازی و تیکهای ریز بازیگر تئودور به گیجی و گم بودن فضای کار کمک میکرد. دوبخش بودن بازیگر لوک و خشک بودن صدا و داد زدن دوبازیگر که خیلی هماهنگی داشتن باعث اضطراب و ترس خاصی از اون شخصیت میشد. بخش لاکی به نظر من بهترین بخش کار بود، گیجی، نفهمیدن کلمات، شلگغی صحنه و به هم ریختگی بازیگرا و اضطراب بدون فهمیدن حرف. بیتوجهی به میزان سنهایی که توی خود دیالوگها گفته میشد ولی روی صحنه انجام نمیشد خیلی جالب بود.
اما بازی دو بازیگر نقش میلوش به دل نمینشست، بازیگری که کند دیالوگ میگفت لحن گیرایی نداشت و اکتهای بدنش توی چند حرکت تکرار میشد و بازیگر دیگه هم لحن یکنواختی داشت که باز هم گیرایی برای گوش نداشت. نور صحنه خیلی جاها با تاخیر قطع و وصل میشد و در بخش آخر کار که بازیگرها و کارگردان درگیر بودن صدای موسیقی خیلی بلند بود.
در کل از کار خیلی لذت بردم.