در هم تنیدگی «من» و «دیگری»!
درهم تنیدگی «من» و «دیگری» در دو سطح عقلانی و احساسی قابل ردیابی است. در سطح عقلانی من (I) یا خویش (Self) بدون
... دیدن ادامه ››
تصور دیگری (Other) منطقاً امکانپذیر نیست. تا دیگری نباشد من موجودیت پیدا نخواهد کرد و من در مقابل دیگری قابل تعریف خواهد بود. من آن چیزی است که دیگری نیست؛ دیگری نفیِ من است و من نفیِ دیگری. من زمانی من میشود که یک دیگریِ انسانی منطقا قابل تصور باشد. به بیان هگلی «بودن متضمنِ در ارتباط بودن است». از این سطح که بگذریم در سطح احساسی نیز من با دیگریها در هم تنیده است؛ دیگریها در من حضور دارند و در من زندگی میکنند؛ من حضور دیگران را در خود احساس میکنم و نمیتوانم نسبت به آنها بیتفاوت باشم، حال هرچند فریاد بزنم که من فائزه یوسفی هستم و دارم فقط یک تئاتر اجرا می کنم. هر جا یک منی در خطر است یا روایتی از یک من را میشنویم با آن من همذاتپنداری میکنیم و تخیل اخلاقی ما به میدان میآید و با خود واگویه میکنیم که آن من یا دیگری میتوانست منِ من باشد. از همین رو است که در پایان تئاتر با فائزه که میدانیم صرفا یک تئاتر اجرا می کند همراه میشویم.
فائزه یوسفی آمده است تا بگوید در «من» هزار «دیگری» است که فریاد می زند...
اگرچه این ایده می توانست بهتر از این اجرا شود ولی تلاش و هنر بانو فائزه یوسفی قابل تحسین است.
برقرار باشید.