در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ایمان باقری: نمیدانم چرا (خانم معتمدآریا) در اغلب مصاحبه هایش اصرار عجیبی دارد این
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:15:35
نمیدانم چرا (خانم معتمدآریا) در اغلب مصاحبه هایش اصرار عجیبی دارد این امر بدیهی را نادیده بگیرد که سینمای ایران مثل هر پدیده ای نوظهوری قدم به قدم رشد کرده و به واسطه تلاش های دلسوزانه یا جسورانه علاقه مندان به این مدیوم از سپنتا و اسماعیل کوشان در دهه های آغازین تا فرخ غفاری و گلستان در ابتدای دهه 40 با دو اثر برجسته شب قوزی و خشت و آینه گرفته تا ابتکارات بسیار کارساز فیروز شیروانلو با مدیریت لیلی امیرارجمند در کانون پرورشی و فکری کودکان و البته جنبش موج نوی سینمای ایران با تعداد قابل توجه ای فیلم متنوع و ماندگار از آرامش در حضور دیگران تا قیصر از شازده احتجاب تا گزارش، پرو بال گرفته است. و ایشون تمام این فرایند و آدمهای سختکوش در این مسیر را با عبارت (سینمای بی چیز) به هیچ می انگارد و مدعی میشود سینمای ایران در دهه بسته 60 از بوته به عمل آمده و ما صاحب سینما شدیم! عجب!!

دستگاه عرض و طویل سیستماتیک سانسور را در حد حذف س ک س، الکل و خشونت تقلیل داده و وجهه اخلاقی به آن می بخشد! که باعث اعتلای سینما هم می شود! من نمیدانم ایشون در قبل از انقلاب چه فیلمهایی در سینمای ایران دیده که پر از صحنه های س ک سی و خشونت افسارگسیخته بوده! آنچه من به یادم دارم بی پرده ترین سکانس سینمای آن دوران در زمینه جنسیت سکانس آغازین فیلم آرامش در حضور دیگران تقوایی است فیلمی که از بهترین های سینمای اقتباسی ایران است و یا خشن تری فیلمهایی که در ذهن دارم تنگا و کندوست که هر دو از بهترین آثار اجتماعی سینمای ایران تا همین امروز به شمار می آیند.
چقدر ساده اندیشی لازم است که اعتلای آثار هنری را نه در سنجش اصالت در جوهره ی آن فیلم با مطرح کردن هر موضوع و محتوایی بلکه صرفا در مطرح کردن ... دیدن ادامه ›› همان موضوع و محتوا دانست. که در این صورت مثلا باید تابلوی (المپیای مانه) را از روی دیوار موزه برداشت و به سطل زباله انداخت!!

در پایان خاطره ای از (سوسن تسلیمی) را می آورم از مهمترین قربانیان فضای گلخانه ای سینمای دهه 60 که خانم معتمدآریا آرمان بازگشت به آن دوران به اصطلاح طلایی را دارد:
(بیضایی مرتب فیلمنامه می نوشت اما اجازه ساخت پیدا نمیکرد. بیضایی حتی برای اشغال تهیه کننده هم داشت اما گفتند نه، شب سمور نه، آینه های روبه رو نه، خاطرات هنرپیبشه نقش دوم نه....خیلی سالهای بدی بود. حتی یادم هست که در خرج روزانه مان مانده بودیم. خیلی سخت بود. نه کار تئاتر بود نه فیلم نه پول، تنها دلخوشی من در آن سالها این بود که گروه خوبی داشتیم که دور هم جمع میشدیم و حرف میزدیم درباره فیلمنامه ها و البته امید به آینده هم داشتیم...)
نمیدانم چرا (خانم معتمدآریا) در اغلب مصاحبه هایش اصرار عجیبی دارد این امر....

میدانیم چرا
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
واقعا که چه منزجر کننده بود.
بعضی وقت ها گمان میکنم که شاید راست میگویند بعضی از بزرگان که که شاید نمیتوان هیچکس را دوست داشت، به محض آشنایی کم و بیش با شخصیت و تفکراتش، دیگر نمیتوانی دوستش داشته باشی!
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
کلاً خانم معتمدآریا چند وقتی هست که به جاده خاکی زدن، شاید البته فقط به‌شکلی عیان/عیان‌تر...
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید