مکبث بی شک خانه آتش گرفته است ...!
انگار که ترس ها و تردید ها به نمایش حاضر هجوم آورده اند. علی کوزه گر استعداد دارد ، خوش ذوق و خوش قریحه است و خوب تئاتر را میشناسد. نمیدانم چرا در اینجا اما نمیتواند با منِ مخاطب بی سواد در این عرصه ارتباط برقرار کند. چیزی که مدنظر است روح نمایش بوده و نمایش حاضر روح ندارد.
همچنین که چیزی تحت عنوان بازی در این اثر نمیبینم. خلاقیت و نوآوری به کنار ، تلفیق و نزدیک کردن دو مدیوم از هنر را هم ستایش میکنم اما گویی که تمام این ها مانند خود اثر در پس پرده ای کدر چهره در خاک کشیده و ما را دچار «ملال»میکند. پاشنه آشیل نمایش هم ملال بی حد و حصر اون بوده. اثر حاضر مانند تابلوی نقاشی زیبایی هست که چشمان شما را برای پنج دقیقه به خود خیره کرده ولی بعد از آن خسته شده و میخواهید که سراغ تابلوهای بعدی بروید. دیالوگ های خوبی هم رد و بدل نمیشود. منظور خود دیالوگ نیست بلکه منظور جنس گفتن آن بوده. ظاهری اتو کشیده و باطنی توخالی.
تجربه ای که به ما میفهماند یک نمایش نمیتواند فقط به جذابیت های بصری خود تکیه کرده و از عمق غافل بماند.
امتیاز من ۲ از ۵