نمایش آلاء نمایشی که جای خیلی چیز ها در آن خالیست...
تماشاگر صدا را میشنود،تصویر را تشخیص میدهد،داستان را حس میکند،نور و کارگردانی را میفهمد و در آخر در ترازوی ذهنی خود با کفه های خوب و بد آن را قضاوت میکند.در طرف دیگر او ممکن است تکنیک های بازی را به اسم نشناسد،اصول نمایشنامه نویسی و کارگردانی را بلد نباشد با این حال متوجه اختلاف نمایش خوب و بد هست.
در اجرایی که دیدم جای سکوت خالی و جای نویز های مکرر آزار دهنده پر بود.
جای متن خوب خالی و جای متن کلیشه و دیالوگ های اطواری(به خصوص در لحظات آخر نمایش) پر بود.
جای کارگردانی هوشمندانه و ایده های غافلگیر کننده خالی و جای کارچرخانی(غالباً) پر بود.
با این حساب نمیتوان از طراحی نور بی نظیره کار چشم پوشی کرد.طراحی نوری که در بعضی جاها مکمل درک مخاطب از صحنه ها بود و تصاویر جذابی را شکل میداد.
یا وجود ابزاری چون اریال یوگا که با بدن و مهارت بالای بازیگر آمیخته میشد و استفاده های گوناگون از آن هربار مخاطب را مشتاق به دیدن ادامه
... دیدن ادامه ››
نمایش میکرد.
نمایش آلاء تمام المان های مناسب همچون نورحساب شده،بازیگر ماهر،اریال یوگا و حتی داستان خوب را داشت و این فرصت برای او فراهم بود که به جای آنکه آن را با جملاتی مانند"نمایش آلاء نور خیلی خوبی داشت" یا "بازیگر چقدر آماده بود" یاد شود،با عبارت "عجب نمایش خوب و دلچسبی بود" در مرور آنچه دیده به خود بگوید.
آلاء این فرصت را داشت که شوک تراژدی متن را به گونه ایی وارد کند که رنج آلاء مخاطب را در اندیشه ایی تجربه نشده غرق کند...
امید که اصلاحات و نوآوری ها در متن نمایش و کارگردانی آن صورت بگیرد تا رسالت نمایش به شیوایی هرچه تمام تر انجام شود.