بازنمایی سفر یک قهرمانِ وانموده
قهرمان هزار چهره:
جوزف کمپل در نظریه «سفر قهرمان» مدعی است داستانِ بیشتر اسطورههای جهان بر اساس یک الگوی
... دیدن ادامه ››
کلی پیریزی شده است که شامل سه مرحله کلی عزیمت، تشرف و بازگشت است:
1. عزیمت:
دعوت به آغاز سفر یا آشکار شدن نشانههای دعوت الهی برای انجاموظیفهای خاص
رد دعوت یا فرار حماقت بار از دست خدایان
امدادهای غیبی یعنی یاری و امدادی که از غیب به کمک آن کس میآید که قدم در راه تعیین شده گذاشته است.
عبور از نخستین آستان
شکم نهنگ یا عبور از قلمرو شب
2. تشرف
3. بازگشت
در مرحله عزیمت، قهرمان از دنیای عادی به دنیای ناشناختهها سفر میکند، مرحله تشرف، شرح ماجراهای او در دنیای ناشناختههاست و بالاخره در مرحله بازگشت، او دوباره به دنیای عادی بر میگردد.
قهرمان، شخصیتی است دارای مواهبی خاص که گاه جامعه او را عزیز میدارد و گاه او خوار کرده از خود میراند.
سفر گاه با یک اشتباه لپی که بهظاهر فقط از سر اتفاق رخ میدهد، آغاز می شود و جهانی ناشناخته را آشکار میکند.شخص رابطهای با نیروهای ناشناخته پیدا میکند که بهخوبی از آن سر درنمیآورد. یک اشتباه کوچک ممکن است دری به روی سرنوشت باشد.
آنان که به دعوت پاسخ مثبت میدهند در اولین مرحله سفر، با موجودی حمایت گر روبرو میشوند. معمولاً این موجود، شخصیتی آشناست. در افسانههای مقدسین مسیحی، این نقش بیشتر بر عهده باکره عذراست.
اگر عمل قهرمان همان باشد که جامعه در انتظار آن است، آنگاه او هماهنگ با حرکت تاریخی پیش خواهد رفت تا با نگهبان آستانه مواجه شود. این سرایداران ایستاده در محدوده افق زندگی و آسمان کنونی قهرمان به نگهبانی از چهارسوی و هم چنین بالا و پایین آن میپردازند و آن را محدود میکنند. آنسوی آنها تاریکی، ناشناختگی و خطر در انتظار است.
گذر از آستان جادویی، مرحله انتقال انسان به سپهری دیگر است که در آن دوباره متولد میشود و این عقیده بهصورت شکم نهنگ بهعنوان رحم جهان نمادین شده است. در این نماد، قهرمان بهجای آن که بر نیروهای آستانه پیروز شود یا رضایت آنها را جلب کند، توسط ناشناخته بلعیده میشود بهظاهر میمیرد.
هنگامی که قهرمان از آستان عبور کند، قدم به چشمانداز رؤیایی اشکال مبهم و سیال میگذارد. جایی که باید یک سلسله آزمون را پشت سر گذارد.
اگر قهرمان بهجای تسلیم در مقابل آزمونهای تشرف، مثل پرومته فقط به هدف بیندیشد و برای به چنگ آوردن آن خیز بردارد و با (خشونت، نیرنگ یا بخت) برکت را از جایگاه اصلیاش به دنیایی که میخواهد بکشد، آنگاه نیروهایی که او از تعادل خارج کرده بهسرعت واکنش نشان میدهند و او را از درون و برون نابود میسازند و همچون پرومته او را به صخره آسیبدیدة ناخودآگاهیاش به صلیب میکشند.
با پشت سر گذاشتن تمام موانع و غولها به خوان آخر میرسد که معمولاً ازدواج جادویی روح قهرمان پیروز با خدابانو، ملکه جهان است. این ازدواج نشاندهنده تسلط کامل قهرمان بر زندگی است. چون زن؛ همان زندگی و قهرمان عارف و ارباب آن است و آزمونهای قهرمان که مقدمه تجربه و علل نهایی بوده، سمبل بحرانهایی است که در راه ادراک حقیقت برایش وجود داشته است ادراکی که آگاهی او را وسعت میداد و توان تصاحب کامل مادر - نابودگر یعنی عروس تقدیر و تحمل این بار را به او میبخشد و از این راه او به یگانگی با پدر میرسید. اکنون او جای پدر نشسته است.
وانموده ها
بودریار معتقد است جهان پسامدرن جهان وانموده است و به همین دلیل، رسانهها واقعیتها را تشکیل میدهند. از نظر بودریار ما وارد جهان فراواقعی شدهایم. به عبارت دیگر، واقعیت تولید میشود، ولی از قدرت ما خارج است.
جهان وانموده از ما میخواهد یا واقعیت وانموده تولید کنیم یا با گسترش شبکه ارجاعاتش آن را تقویت کنیم و ما هم، چنین میکنیم. کافی است به موضوعاتی که در شبکههای اجتماعی در فضای مجازی به «موضوعات داغ» تبدیل شدهاند نگاهی بیندازیم. هیولای جهانِ وانمودهها، خود را در سطر سطر این موضوعات نشان میدهد.
از نظر بودریار، وانموده هرگز آن چیزی نیست که حقیقت را پنهان میدارد. وانموده حقیقتی است که عدم وجود حقیقت را پنهان میداد. وانموده حقیقی است.
پنهانکاری یعنی تظاهر به نداشتن آنچه داریم. اما وا نمودن یعنی تظاهر به داشتن آنچه نداریم. یکی کنایه به حضور دارد و دیگری به غیاب. وانمودن بهسادگی با تظاهر کردن برابر نیست.
کسی که تظاهر به بیمار بودن میکند در بسترش میخوابد و تمارض میکند. کسی که وانمود به بیمار بودن میکند بعضی از علائم بیماری را در خود تولید میکند. تظاهر یا پنهانکاری اصل واقعیت را دستنخورده باقی میگذارد. تفاوت همیشه وجود دارد و فقط پنهان شده است درحالیکه وانمودن تفاوت میان درست و نادرست، واقعی و تخیلی را تهدید میکند.
اگر وانمودکننده علائم درستی را از بیماری تولید کند آیا بیمار هست یا نه؟
گذر از گستره نشانههایی که چیزی را پنهان میکنند به گستره نشانههایی که هیچ را پنهان میکنند دگرگونی سرنوشتسازی را رقم میزند. دومی عصر وانموده ها و بر انگیختگی را آغاز میکند، عصری که قضاوت نهایی درست را از نادرست و امر واقعی را از احیاء مصنوعی آن تمیز نمیگذارد. به تعبیر دیگر: «جایگزینکردن نشانههای امر واقعی بهجای خود امر واقعی»
وانمودگی یک قهرمان مجازی
در فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی؛ سفر «رحیم» با یک اراده (رد وسوسه زن) و چند اتفاق (پیداکردن کیف پول، کار نکردن ماشینحساب طلافروش، ننوشتن خودکار طلافروش) آغاز میشود. امدادهای غیبی (توجه مسئولان زندان و خیریه و مراسم گلریزان) به سراغش میآیند. با نگهبانان آستانه (کارمند فرمانداری) مواجه میشود. سپس با طرح داستانش در شبکههای اجتماعی و رسانهها، مرحله شکم نهنگ یا قلمرو شب را تجربه میکند.
آزمون رحیم با دومینوی پنهانکاری برای رسیدن به یک داستان همهپسند آغاز میشود. اولین پنهانکاری کتمان این حقیقت است که کیف را خودش پیدا نکرده. اما پنهانکاریهای دیگر تحت تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی در جهت رسیدن به یک وانموده ی قهرمان است. قهرمانی که فقط نشانههای واقعی یک قهرمان را دارد اما در واقع قهرمان نیست. خود رحیم ابتدا متوجه این تمایز قهرمان و قهرمان وانموده نیست. اولین ضربات برای جداسازی این دو مفهوم در ذهن رحیم توسط طلبکارش زده میشود:
تاکید طلبکار بر اینکه بازگرداندن پول فقط یک وظیفه بوده نه یک عمل قهرمانانه و اینکه اگر جزئیات پنهان شده داستان (نزول گرفتن، جدایی از همسر، پنهان کردن هویت یابنده واقعی کیف و ...) به داستان افزوده شود، رحیم دیگر قهرمان نیست.
و دومین بار وقتی بازهم شخصیت طلبکار آنچه را او معجزه و نشانههای الهی میداند، به تمسخر میگیرد که موجب طغیان رحیم میشود. یعنی قهرمان بهجای تسلیم در مقابل آزمونهای تشرف فقط به این میاندیشد که جایگاهش در افکارعمومی و همچنین کار وعدهدادهشده در فرمانداری را حفظ کند. اینجا همان نیروهایی که او به این سفر دعوت کردهاند واکنش نشان میدهند و میخواهند او را از درون و برون نابود کنند. (پخش شدن فیلم درگیری با طلبکار در فضای مجازی) اما به نظر میرسد در همین مرحله او به سفری دیگر در دل سفر اول دعوت میشود. با گذشتن از مبلغ جمع شده در خیریه به نفع یک اعدامی. هرچند معشوقهاش باز همین عمل را هم دستمایه احیای قهرمان وانموده در فضای مجازی میکند اما خود رحیم چنین نیتی ندارد. او این بار با طغیان علیه دومینوی مجدد وانموده سازی (درگیری با مسئول فرهنگی زندان برای پاککردن فیلم فرزندش) تن به نابودی قهرمان وانموده میدهد. هرچند در سفر اول و در مرحله شکم نهنگ عملاً توسط نیروهای ناشناخته بلعیده میشود اما در سفر دوم و با ترجیح دادن فرزندش بر قهرمان وانموده بودن، عملاً سفر اسطورهای قهرمان را به پایان میبرد. بازگشت او از این سفر به زندان است. همان جایی که سفرش از آنجا آغاز شده بود. آن هم با چهرهای متفاوت. سکانس نسبتاً طولانی آخر، در مقابل درِ بازِ زندان اتفاق میافتد. قهرمان شاهد آزاد شدن یک زندانی دیگر است. زندانی آزاد شده یک جعبه شیرینی به رحیم میدهد تا با خود با زندان بازگرداند.
جوزف کمپل در انتهای نظریه «سفر قهرمان» خود میگوید: قهرمان هنگام بازگشت از این سفر پر رمز و راز، نیروی آن را دارد که به یارانش برکت و فضل نازل کند.
سفر رحیم با وسوسه یک زن آغاز میشود. (وسوسه معشوقه برای فروش طلاها)، با تلنگر یک زن به مرحله دیگری میرود (زنهار و تذکر خواهر)، دو زن حامی او هستند (معشوقه و رئیس خیریه) و یک زن مرحله آزمون را به اوج میرساند (دختر طلبکار با منتشر کردن فیلم درگیری). کل سفر تحت تأثیر غیبت دو زن (صاحب طلاها و همسر سابق) است. یکی نیمه تاریک داستان سفر اوست و دیگری نیمه پنهان خود او (طلبکار برای زیر سؤال بردن قهرمان بودن او مدام به جدایی همسر سابق رحیم اشاره میکند.)
به تعبیر دیگر در سفر رحیم، «زن» همان زندگی اوست.
برای تامل:
انجامدادن کار خوب مهمتر است یا انجام ندادن کار بد؟
حقیقت آن چیزی است که واقع میشود یا روایتی است که همگان بر سر آن توافق دارند؟
آیا حقیقت دروغ بزرگی است که همگان با کنار هم قراردادن هزاران دروغ کوچک شکل دادهاند؟
آیا حقیقت عالی از هر نوع کذب یا پنهانکاری است؟
حقیقت کامل ولو همراه با پیرایههای نابرازنده (یا پیرایههای غیراخلاقی بهتر است) یا حقیقتِ بیپیرایة درست اما ناقص؟
نسبت حق و خیر چیست؟ همیشه یکی هستند، همیشه متمایزند یا گاهی این و گاهی آن؟
امر اخلاقی و عمل برازنده چه نسبتی با هم دارند؟ آیا هر امر اخلاقی برازنده است یا هر عمل برازنده اخلاقی است؟
قهرمان کیست؟
آیا قهرمان، تحقق رؤیاهای همگان از انسان کامل است؟
یا دریچه ای است از نیروی لایزال کیهانی که در نتیجه سیروسلوک او، بازکردن قفلها و آزادکردن جریان انرژی حیات در کالبد جهان است؟
عمل قهرمانانه طغیان علیه باورهای عمومی است؟ یا تلاش برای جلب رضایت عموم؟ یا تلاش برای مقابله با تقدیر؟