در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسین تاجیک درباره مونولوگ نقل مکان: نقل مکان: یا "حضرتِ یک" ! بدادمون برس من این اجرا رو به س
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 20:16:22
نقل مکان: یا "حضرتِ یک" ! بدادمون برس

من این اجرا رو به سه قسمت تقسیم میکنم
اول: بازی/ اجرای متن توسط بازیگر بسیار قدرتمند و تاثیرگذار بود اونقد قوی که تموم عیبهای متن رو میپوشوند با مونولوگی پرصلابت حرکات بدن مناسب و تغییر تون صدا و لهجه ای که فرصت هیچ تنفس و فکر کردنی به تماشاگر نمیداد لحظه ای فکر کردن مساوی بود با از دست دادن قسمتی از اجرا. بازیگر تماشاگر رو با خودش با بیرحمی میکشوند مثل دوئل یک حرفه ای با یک غیر حرفه ای که مغلوب از ابتدا مشخص بود. این اجرا دامی ست انگار برای تماشاگر تا توسط تک-بازیگر با بیرحمی صید بشه
این بازی اما با بازی مصنوعی و پر طمطراق آقای شجره در شاترشیطان متفاوته و از قدرت اجرا و هدایت صحنه و موقعیتهای متن توسط یک بازیگر کاربلد حکایت داره هرچند که سرعت بالای مونولگها کمی توی ذوق میزنه اما در کل،قسمت اعظم لطف اجرا مرهون بازیگر توانمند این اثره
دوم: متن/ بزرگترین مشکل من با متن بود متن با مونولوگی شعرگونه شروع میشه مونولوگی که کاملن شبیه اشعار براهنی: ساختارشکن، معناگریز، نگاه ... دیدن ادامه ›› متفاوت،چندصدابودن (یا پلی‌فونی) و تصویر اسکیزوفرن،بی قاعده گی وجریان سیال ذهنی که کاملن تماشاگر رو با تکرار چند باره و سریع این مونولوگ مرعوب و گنگ و مبهم میذاره در ادامه، متن شروع به باز کردن گره ها که میکنه مطمئن میشی که با متنی شاعرانه با مدل ساختارشکن ویک تجربه ی ناب طرفی و چه چیزی بهتر از این مدل برای هذیانی یک دیوانه ی عاقل،یک دیوانه ی عاقل که نه! بلکه چندین دیوانه(چون تمام شخصیتهای حاضر در داستان از زبان محمود به نوعی دیوانه ی عاقل هستند) اما روند داستان که جلو میره با ترکیب متن با عرفان زده گی شرقی و بلافاصله با کلیشه ی عشقی معلق(نیمه زمینی-نیمه اثیری) با زبانی که تکلیف خودشو با زمانه ی حدوث ماجرا یا حتا زمان حال یا دوره ی کهن یا زبان هذیانی مشخص نمیکنه و با بکار گیری تداعی معنایی وبازی زبانی در حد انفجار و قاطی کردن اشعار فولک و کوچه بازاری گرفته تا ابیات شبه عرفانی شاعران کهن از سروشکل میفته و فقط انگار سعی در اظهارفضل به تماشاگر بخت برگشته داره. بنظر میرسه که اینگونه بریده بریده و مبهم و به ظاهر گنده حرف زدن با سروشکلی ساختارشکنانه بیشتر ناشی از الکنی نویسنده در هضم معانی بزرگ هستی شناشانه باشه تا فهم عمیق از این معانی. متن در اضطراب و بلاتکلیفی شروع وبدتر از اون تموم میشه و دیوانه اینجا نه شخصیت محمودکه خود متنه که دقیقن مثل دیوانه ها انگار میخاد عمیق حرف بزنه اما با پراکنده گویی از حرفاش به هیچ میرسی.نویسنده میخاد تموم داراییشو در یک متن به رخ تماشاگر بکشه که موفق نمیشه و به جاش اگر عمیقتر بشه میتونه هر کدوم از این بریده گویی هارو در یک متن مجزا با خسّت و دقت بیشتر به اثر به سامان و درخشانی بدل کنه بنده منکر قطعات بعضن درخشان در متن نیستم اما متن ملغمه ای از همه چیز و از هیچ چیزه
سوم:تماشاگر/ تماشاگر همیشه با یک بینش و یک پیشفرض به دیدن اجرا میاد این اجرا ناخوداگاه شرقی بیننده رو هدف گرفته یعنی اون روح شاعرانه و عرفان گرای تماشاگر رو که ابتدا با ضربه ی سنگین یک بازی قوی گیج میشه و بعد با تزریق پست مدرنیسم و شعر و عرفان و عشق شرقی، مست میشه و راضی از فهم اینهمه معانی سنگین خارج میشه در اینجا تماشاگر حکم قربانی-ئی رو داره که چیزهایی که دوسداشته شنیده و شخصیت تاریخی عاقل دیوانه ی عاشق پرت وپلاگوی عمیق و فهمیده نشده از دنیا و مردمانش در متن دقیقن میشه همون تماشاگر ایرانی در دنیای امروز که در دنیای بشدت مدرن و چهارچوب مدار گرفتارشده و راضیه که کسی اون بیرون(متن) اونو فهمیده....
سلام دوست عزیز این بار که کمی به نقد،جدای تعریف و تمجید، پرداختید بیشتر خشحال شدم بنده اثر جمالزاده رو نخوندم هر چند نقد اون اثر هم حکایت از بازیهای زبانی نه چندان عمیق با دغدغه مندی روزگار نویسنده داره اما من با این متن روبرو هستم و اتفاقن به عمد به مسیر روایی نپرداختم چون میخام به مسئله ای فراتر از متن که گریبان مارو گرفته بپردازم و اون هم عدم دستیابی به یک فهم درست از جامعه و نداشتن یک فهم فکری و فلسفی جهان-وطنی ست که منِ ایرانی رو در این آشوب نوین جهانی معنی کنه و معنا بده و نداشتن یک پشتوانه ی تحقیقی و نوشتاری برای رسیدن به یک تشخص در جهان نوشتاری وبکار نبردن صحیح میراث کهن برای ایجاد یک نگاه ایرانی به جهان. ما هنوز در ادغام روح شرقی و فکر غربی داریم به خطا میریم کاری که فردیدها برای ما کردن و الان روشنفکران ما دارن ادامه میدن مثلا" از متفکران غربی وام میگیرن و نسخه برای سیاست فرهنگ میپیچن بدون اینکه جامعه و نیازهای اونو درک کرده باشن هرچند کمی سینما در این عرصه ضعف بقیه ی جاهارو داره میپوشونه.بنده خودم هم واقفم که نویسنده چقد جوان و با انگیزه س و چقد استعداد داره ولی گاهی باید یک نهیب زد که وارد دام خود-بسنده گی یا مغلطه نویسیِ جدید نشه.جالبه که بنده خودم اینگونه نوشتنهارو خیلی بیشتر میفهمم وانگار نسبت بهشون حساسیت بیشتری دارم.شاعرانه نوشتن کار هرکسی نیست اما وسوسه ی ایجاد معجونی از هر چیز زیر لوای شاعرانگی همیشه هست ... دیدن ادامه ›› شما تفاوت کار اسانسور با این کار رو ببینید این کار داره نوعی ابزورد که درجامیزنه رو نشون میده اما اسانسور از پشتوانه ی فکری بزرگ یک فرهنگ و ملت میگه. روشنفکری و نوشتن در این جامعه و فرهنگ اکثر اوقات یک تک مضراب بعضا" ناکوکه که در فضای متکثر جهان امروز محو میشه

آره روند روایی داستان اعم از پیچشها و در هم فرو رفتنها و بیرون اومدنهای موقعیتهای دراماتیک و مقوله ی خود-بسنده گی هنر در کار خوبه اما روح اثر اسیر همین خود-کم بینی( یا خود-بزرگ پنداری) شده و تماشاگر رو استثمار میکنه دقیقن یاد فیلم هندیها افتادم که گرچه از بیرون وقتی ما میبینیم به این همه اغراقش میخندیم و کارهای عجیبی که درش انجام میشه اما این فیلمهارو بیننده ی هندی با لذت میبینه و میخاد یعنی انتظار این صحنه هارو داره چون قراره باهاش و در تضاد با نداشته هاش همذات پنداری کنه.به این فکر کنیم که خارج از اتمسفر فکری ایران ایا بجز بازی فوق العاده از متن چیزی نصیب جهان غیر ایرانی میشه ایا قدرت ماندگاری داره ایا از یک تحقیق در پشت اثر حکایت میکنه یا معجونیست از خوانده های نویسنده که در دیگ هذیانی و عرفان شرقی و کلام جدید تبدیل به یک اثر ناپخته ی بشدت دیرهضم شده
با نظر شما موافقم اونجا که میگید" باز گلی به گوشه ی جمال این اثر در برابر اثار نیمه جون دیگه ای که وجود داره" آره اما باید حواسمون باشه که از یک انسان لاغرمردنی در برابر یک انسان مرده دفاع نکنیم با این استدلال که: کدوم زنده تره؟ هرچند این واقعیت دردیست که شما اشاره کردید
جالبه که همین کلی گوییها و بازیها در شاترشیطان هم بود و جالبتر اینکه نویسنده وکارگردان اون اثر هم یک زن بود همونطور که کار ابزورد اسانسور هم یک زن بود انگار زنان به غریب حرف زدن بیشتر تمایل دارند(جای بررسی بیشتر داره)
جناب کیانی عزیز بنده از این هنر امروز ایران که چیزی نصیبم نشده تا حتا ظرف کوچک وجودیِ خودم رو کمی پر کنم برای همین اکثر اوقات سرخورده میشم
گاهی میپرسم در وسط این اوضاع اسفناک ایران و اسفناکتر این منطقه جایگاه هنر چیست جایگاه هنرمند کدام است از هنر متعهد و غیراز اون حرف نمیزنم ایا هنر میتونه توجه جهان رو به این گوشه ی جهان جلب کنه الان بهتره که من برم کارای مستند افراد موبایل بدست کوچه و خیابون از تعریف اوضاع اینروزهای ایرانو ببینم که به هنر ناب نزدیکتره و توجه جهان رو بیشتر جلب میکنه تا بازی زبانی نخ نما و روند داستانی نخ نماتر جمالزاده ی دهه ی نودی.
دیدن شما دوست عزیز باعث افتخار بنده ست شما یک اجرا رو معرفی کنید هرکدام در یک شب مشخص بلیط تهیه کنیم هم بدیدن اجرا بریم هم اینکه بتونیم دیداری داشته باشیم
۰۸ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید