*من خسته ام از...*
من خسته ام از پله هایی که نپیمودم
از پرسه هایی که پر از آسودگی بودم
از کوچه هایی که سرم از سنگ دیوارش
نشکست و من بی اندکی دلشوره پیمودم
از چشمهایی که فروبستم، حذر کردم
از رنج های عاشقیهایی که آسودم
از پا کشیدن از سماع مرگ در میدان
از
... دیدن ادامه ››
این که چشمم را به زهر ترس آلودم
... باری بخوان این بیت را تا خوب دریابی
عمر درازم را چرا این گونه فرسودم:
هی کاستم از ارتفاع همّتِ پستم
هی بر شمار آرزوهای خود افزودم!
قنبرعلی رودگر