اسماعیل گفت؛
تکون بخوری شب تموم شده
-خواب هزار ساله-
نعمت قهوهچی
در خفا فریاد زد:
حقم را بده!
من از زور بدم میاد
- ترسان-
آقای همتی بر بالای چهارپایه اقتدار سرمایه:
خفه شو!
میاندازمت بیرون
صد تا مثل تو هست
-ارتش ذخیره
... دیدن ادامه ››
بیکاران-
دوچرخه ساز:
برادر زنم با سواده
یک عالمه کتاب خونده
میگه ما هیچی نمیدونیم
-جهل-
آقای کت شلواری:
به رادیو گوش کن
آدمی که رادیو نداره
آبرو نداره
- ناآگاهی-
قصاب - دکتر:
دور اون کسی که داره جون میکنه
سه بار فوت کن
اگه تکون نخورد
مرده
-خرافات-
راننده وانت:
من همش فکر میکنم
اجل مردمم
«دپرسیون»
- توهم-
دستهجمعی:
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
جمعهها یک ساله، صبحش مثل بهاره، ظهرش مثل تابستون، عصرش مثل پائیزه، غروبش، زمستون!
جمعهکشی
خلج
سنگلج
دهم مهرماه ۱۳۹۸