تو بیش از اندازه حرف می زدی. در واقع چرند می گفتی! خوب یادمه ... حتی یکبار ادعا کردی که آدم نیستی٬ جنی ...
من احمقو دنبال خودت می کشیدی٬ می بردی به یه محوطه ی تاریک و خلوت٬ میگفتی: بچه٬ تو چرا یه سایه داری ؟ اونوقت خودت میرفتی گوشه دیوار وامیستادی و می گفتی: ببین من دو تا سایه دارم ... منم به دنبال سایه ی دوم انقدر دوره خودم میچرخیدم که سرم گیج میرفت و سرآخر پخش زمین می شدم ... (صدای قهقهه)
من دیشب سایه دومم رو پیدا کردم . کجا ؟ خوب معلومه رو دیوار ...
تو اینبارو راست می گفتی ... سایه ی دوم همیشه یا رو خود دیواره یا در امتداد دیواره ...
از: ...