درود
بیشتر از نیم ساعت از نمایش گذشته بود و ذهن من داشت کم کم پرونده ی این نمایش رو می بست و غر میزد که ردیف کردن این همه جملات قشنگ و در عین حال نامفهوم که چی آخه ... باز من یه نمایش سورئال اومدم و احتمالن خوشم نمیاد؛ سر و ته درستی نخواهد داشت و باید با حدس و گمان حفره های قصه رو پر کرد، تازه اگر قصه ای وجود داشته باشه .... ولی با گذر از نیمه ی نمایش ، کم کم گره ها شروع شدند به باز شدن و یه قصه ای اون وسطا پیدا شد و بچه-قصه های نمایش رو به هم وصل کرد ...
بازی ها خیلی خوب ، متن سخت ، بدون موسیقی، کارگردانی خوب ...
اون خانومی هم که چهره ش خیلی آشناست از بازیگرهای شهرزاده... تا آخر شب فکر میکردم اون خانوم رو کجا دیدم.
پ. ن. کاش این قدر خارج از ظرفیت نفروشید ، اگر اتفاقی بیوفته چه جوری این جمعیت راهش رو به بیرون پیدا کنه.