Dead Teachers Society
داخل خانهی مربع شکلی که ضلعهای آن سه معلم و یک مدیر هستند و این خانه که خود درون خانهی مربع شکل دیگری به نام مدرسهی گرامر کاتلر است، 6 پسر در حال آماده شدن برای ورود به آکسفورد یا کمبریج هستند. آیا این خانهها امن است؟ آیا تضاد و تناقضی که ضلعها به هم و به محیطشان وارد میکنند، دیوارها را سست نخواهد کرد؟ آیا ذات هر کاراکتر با درونیات و دنیای خاصش بر اثر آموزش تغییر میکند؟ آیا انتقال دانش به خاطر خود دانش این روزها برای ما نتیجهای دارد؟ جای احساسات در این خانه کجاست؟ آیا دین و مذهب و جهانبینی هر کاراکتر توان شکست مفاهیم علمی را دارد؟ و سوال اصلی من، ماحصل تربیتی این خانهها راضیکننده خواهد بود؟
متن آنقدر خوب است که نه تنها پاسخ تمام این سوالها را میدهد، بلکه سوالهای خودش را میپرسد و تنهایت میگذارد. در کنار متن خوب، صحنهای روشن
... دیدن ادامه ››
وجود دارد که در زمان لازم تاریک است و چیزهایی روی آن سایه میاندازند. دری وجود دارد که به سه حالت باز و بسته میشود و به هنگام آمدن و رفتن و شاید ماندن، پیامش را میرساند. دوست خوبم محمد رحمانی عزیز ارجاع جالب و جذابی از تشابه صحنه به کلیسا داشت که تماشاگران برخلاف کلیسا در آن پشت به محراب نشسته اند و منتظر پیامبرگونهای برای نجات هستند. در کنار متن و صحنه، گروهی پرتلاش و هماهنگ وجود دارد که با خصیصههای فیزیکی منحصر به فرد و میزانسنهای پرمفهوم و چشمنواز، شما را به ادامهی تماشا مشتاقتر میکنند، که نتیجهی تلاش بسیار و هدایت درست یک کارگردان خوب است.
نمایش را از ردیفهای بالا ببینید که حظ بصری شما دوچندان شود.. و اینکه اگر با دنیای شکسپیر آشنایی کافی و حتی لازم داشته باشید، چه بهتر.
:)