«کافهفروغ یا کافهدروغ؟» انتخاب این عنوان برای بیان حسم نسبت به این کار، بهخاطر بازیهای پرانرژی و تاثیرگذار خانمها تیرانداز و بهرام و اصلاً بهخاطر نفس لذت تئاتردیدن، انصافاً بیانصافی است. «کافهفروغ یا کافهشلوغ؟» شاید عنوان مناسبتری باشد!
متن و اجرایی که در من تاثیر عمیقی بهیادگار نگذاشت. همهچیز رو بود و سطحی. پر از شلوغکاریهای الکی و خستهکننده. شروع کار خوب بود و اصلاً سختی روی زمین نشستن را حس نکردم اما هر چه کار جلوتر رفت، ناامید و ناامیدتر شدم. نه از متن لذت بردم، نه از صحنهپردازی و نه حتی از موسیقیها (که بهنظرم خیلی بیربط انتخاب شده بود).
البته انکار نمیکنم که «یک دقیقه ...» در لحظاتی، دل بعضی از تماشاچیان را تکان داد و گهگاهی چشمان نازنینشان را هم نمناک کرد. صدای گریهی آرام بغلدستیام را هم میشنیدم و حس میکردم که دارد شدیداً با کار ارتباط برقرار میکند. بهاحترام آن گریههای خالصانه، نمیگویم که از کار بدم آمد و از دیدنش پشیمان شدم، بلکه تنها به گفتن «این هم از آن کارهایی بود که فقط باید میدیدم و در ذهنم نگهش میداشتم؛ اما در قلبم هرگز!» بسنده میکنم.
🎖️امتیاز شخصی: ۳ از ۱۰