در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | احسان زیورعالم درباره نمایش بنگاه تیاترال: این شب‌ها تئاتر سنگلج میزبان نمایشی است که در آستانه رکوردشکنی فروش قد
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 05:41:04
این شب‌ها تئاتر سنگلج میزبان نمایشی است که در آستانه رکوردشکنی فروش قدیمی‌ترین سالن فعال تئاتر تهران است. تا زمان نوشتن این مطلب نمایش هادی مرزبان نزدیک به 104میلیون تومان فروش داشته است و به سبب تعداد بلیت ارائه شده، نمایش «پیشنهاد سرآشپز» شهاب‌الدین حسین‌پور را پشت سر گذاشته است و تا به همین امروز، بلیت‌هایش تا 15 مرداد پیش‌فروش شده است. با این توصیف، این استقبال و این توجه مخاطب به اثر، از خود باید پرسید که آیا ما با یکی از مهمترین آثار تئاتری این روزها روبه‌رو می‌شویم؟

پاسخ بسیار سخت است. ما با دو وجه متضاد روبه‌روییم. از یک سو لذت سرخوشانه‌ای ناشی از موسیقی و شوخی و از یک سو با مجموعه‌ای از استانداردهای دراماتیکی که در اثر نمی‌یابید. حال بر سر یک دو راهی قرار می‌گیرید که با کدامیک کنار بیایید. با لذت یا فقدان استاندارد. چیزی شبیه فیلم هندی است که می‌دانیم بی‌خود است و از دیدنش لذت می‌بریم. چیزی شبیه درد دندان لق‌شده که فشار دادنش دردی توأم با سرخوشی نصیبمان می‌کند؛ اما در نهایت چیزی را از دست می‌دهیم.

آیا با دیدن چیزی مثل «بنگاه تئاترال» چیزی مثل دندان از دست می‌رود؟ پاسخ این پرسش هم بسیار سخت و جانکاه است. با مجموعه‌ای از ایده‌ها و نظرات روبه‌رو می‌شویم. به احتمال قوی آن مردمان خندان در مواجهه با چنین پرسشی می‌گویند چیزی از دست نداده‌ایم. اینان از لذت وافر به وجد آمده‌اند و شبی تابستانی ... دیدن ادامه ›› را به خوشی گذرانده‌اند. دسته دیگری هستند که در مواجهه با اثر شاید بگویند این نمایش را نمی‌شود با خانواده دید. از دید آنان نمایش مرزبان فاقد وجوه اخلاقی است. اینکه بازیگر زن‌پوشی هر آنچه بازیگران زن روی صحنه از انجامش عاجزند را انجام می‌دهد، از دید برخی غیراخلاقی است؛ ولی در نهایت او هم خندیده است و لذت برده است.

اما اقلیت دیگری نیز در این میان وجود دارد. اینان هم شاید از نمایش حظی وافر ببرند. شاید هم زجری بکشند؛ اما برای همه آنان یک پرسش مطرح می‌شود که آیا با یک اثر هنری درخور روبه‌رویند یا با نوعی اثری تکه‌تکه و بی‌محتوا و سرخوشانه که چیزی برای ارائه دادن ندارد. آنان در یک‌سو با نمایشی روبه‌رویند که می‌تواند به تک‌تک کنش‌هایش بخندند، شاید از دیدن برخی از آنها سرخ و سفید شوند و شاید از خود بپرسند داستان این نمایش چیست. در نهایت می‌توان به یک شک فلسفی رسید که اصلاً «بنگاه تئاترال» می‌تواند هنر باشد.

پاسخ بسیار سخت است. اگر بخواهیم از منظر ارسطویی به موضوع نظر کنیم عملاً با درام مواجهه نمی‌شویم. دو پرده که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. صرفاً یک پهلوان خفته، با تیغی در سینه و جادویی که شکست نمی‌خورد. هیچ اصل منطقی در روایت وجود ندارد. همه چیز درهم‌وبرهم است. معلوم نیست رابطه پهلوانان و دیگر شخصیت‌ها چیست. نمی‌دانیم ورور جادو از کدام سوراخ موشی آمده است. اصلاً چرا چنین است. اگر وضع بد است چرا این جمعیت کثیر شاغل در بنگاه شادمانی چنین سرخوش احوالند. پاسخ نمی‌دانیم است. در واقع متن علی نصیریان چیزی به شما ارائه نمی‌دهد. قصه‌ای نمی‌گوید. صرفاً مجموعه‌ای است از ادا و اطوارهای بازیگران بنگاه‌های شادمانی در قالب یک تئاتر حرفه‌ای و لاغیر. خبری از آن درام ارسطویی نیست.

اگر بخواهیم از منظر برشتی به ماجرا نگاه کنیم شاید وضع بهتر بشود. یعنی با مجموعه‌ای از فاصله‌گذاری‌ها در نمایش مرزبان مواجهه‌ایم. بازیگران از همان ابتدا خود را با تماشاگر مخلوط می‌کنند. او را مورد خطاب قرار می‌دهند. نمایشی بودن کار را به انحا مختلف نشان می‌دهند. جایی از نمایش کنده می‌شوند و با مخاطب حرف می‌زند و در اوجش روی پای بازیگر هم می‌نشیند؛ اما این برشت است؟ اگر برشت باشد که باید با شوخی‌ها گریست. اصلاً باید با نمایش همراه نشد؛ بلکه با حرف نمایش همراه شد. پس از بیرون رفتن از سالن ذهنمان درگیر باشد که چه شد و چنین نمی‌شود. مخاطب می‌خندد و با ترانه‌هایش دست می‌زند، پای می‌کوبد و می‌رود.

جور دیگری به ماجرا نگاه کنیم. سراغ جورج دیکی برویم و نظریه نهادی. براساس حرف دیکی هر اثری که بخواهد و بتواند هنری محسوب شود دو ویژگی بنیادی دارد. نخست آنکه دست ساخته باشد و دوم آنکه نماینده نهادیِ اجتماع هنری آن را ارج نهد. به هر نحوی به «بنگاه تئاترال» نگاه کنیم این اثر محصول دست است؛ البته عبارت دست‌ساخت بسیار استعاری است.

ولی در وجه دوم ماجرا یک وجه ملموس وجود دارد و یک وجه نهان. از آن جهت که نمایش در یک سالن رسمی کشور روی صحنه می‌رود و در آن بازیگران سرشناسی روی صحنه می‌روند که از قضا برخی از اساتید دانشگاه و رشته تئاتر هستند، می توان گفت حرف دیکی منجر به اثر هنری شدن کار مرزبان شود؛ اما بخش نهان ماجرا اقتصاد است. بر کسی پوشیده نیست که نهاد اقتصادی به واسطه ارزش‌های مورد نظرش می‌تواند هر چیزی را چیز دیگری جلوه دهد. نمایش مرزبان از آثار پرفروش این روزهاست و از قضا فروش به شدت وابسته به همان بخشی است که در ابتدا گفته شد، جایی که برخی از مخاطبان جنس کمدی را غیراخلاقی برمی‌شمرند.

در اینجا باز با یک شک فلسفی دچار می‌شویم؛ چرا که هدف نمایش و در شکل دراماتیکش، در کشمکش خود، با بی‌اخلاقی مبارزه می‌کند. به عبارت دیگر نمایش نقد و هجو جنس اخلاق مردم زمانه است و این اخلاق به معنای عرف، هم‌اکنون در جامعه جاری و ساری است. اگرچه نمایشنامه به 43 سال پیش بازمی‌گردد.

بگذریم. در این نقطه به یک پاسخ منسجم دست پیدا نمی‌کنیم. نمی‌توانیم با جدیت گفت که «بنگاه تئاترال» چیست؛ ولی شاید بتوان به چند نکته مهم در درام ایرانی اشاره کرد. اینکه درام ایرانی پایش روی زمین نیست. بسیار مشتت و پراکنده‌گوست. چیزی شبیه مثنوی معنوی، داستان در داستان تا جایی که داستان اول فراموش می‌شود و روایت ناقص می‌ماند. اینکه گره‌افکنی و گره‌گشایی چندان درست و درمانی ندارد. این مشکل در نمایش «اخکنکدو» هم دیده می‌شود. رویدادها براساس علت و معلول شکل نمی‌گیرند؛ بلکه رویدادهایی از جهانی دیگر نمایش را رقم می‌زنند.

البته در «بنگاه تئاترال» پرسش‌هایی مبنی بر منطقی بودن اثر بسیار است. برای مثال در طراحی صحنه نمی‌شود درک کرد آن تصویر مقلق چیست. آیا قرار است نمایانگر وجوه پهلوانی و قهوه‌خانه‌ای باشد؟ آیا می‌تواند معرف مکانی باشد؟ به نظر هیچ‌کدام نیست. حتی طراحی حرکت فرزانه کابلی هم چندان با کلیت اثر نمی‌خواند. اینکه چرا باید در میان این همه شوخی، چنین کنده شد و به جدیتی در حد و حدود اثر سابق مرزبان رسید. آیا این بخش می‌تواند حکم آنتراکت داشته باشد؟ باز به نظر نگارنده پاسخ خیر است.

آنچه در نهایت مهم است شیوه نوشتاری چنین روایتی است که پس از 43 سال کماکان درش بر همین لنگه می‌چرخد. نشان می‌دهد از نصیریان تا مساوات معجزه‌ها، رقص‌ها و آوازها درام ایرانی را می‌سازند، نه داستان. همه چیز در حد همان حکایت سعدی است که شبی شاهی درویشی دید و گفتی گفت و گفتی شنید و همین. در اینجا باز با شک فلسفی دچار می‌شویم که آیا این درام است یا نه؟
احسان عزیز بسیار سخت است از چیزی بنویسی که نه سری دارد نه ته ... از یک طرف با خاطرات گذشته این هنرمندان زندگی می کنیم از طرفی دیگر برهوت امروز را می بینیم ... برهوت محتوا ... برهوت بازیگری ... برهوت نابازیگران امیدوار و... در آخر نوشتن های سخت ..... این نوشته شما نه سوگ نامه بود نه مشوق نامه شاید گفت سواد نامه که در این مجال کم سوادان و بی دانش انی چون من نه به کار دنیا می خورد نه عقبا ..... سخن کوتاه کنیم مجال عمر کوتاه است ....سعی کنید عبارت سخت را کمتر در سوادنامه های خود بکار برید تا شاید رغبتی برای خواند بیفزاید ..... با تشکر و احترام ....از زحمات شما
۰۵ مرداد ۱۳۹۶
سولاریس عزیز ممنون از نظرت و قوتی که به بنده می‌دی... آنچه من نوشتم درس‌های ساده‌ای هست که در دانشگاه تدریس می‌شه... صددرصد مرحوم سمندریان این موارد رو به شهاب حسینی آموخته ولی فراموش کرده...
۰۵ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید