دخانیات عامل اصلی سرطان
تئاتر تجربی نام خوشایندی برای من است. چرا که گروهی در آن بدون نگرانی و پروا از بازخوردها، به تجربه و زندگی کردن لحظات یک نمایشنامه مشغول میشوند. نکته مسلم این است که نمایشنامه ی جناب مساوات تجربی نیست و پخته است. هرچند که شکل اجرایی آن طبق روال ایشان در هر اجرا تغییر می کند و تجربی میشود. اما تجربه تا کجا خوب است و ماحصل نهایی یک اجرا بالاخره چیست و چه زمانی باید دیده شود؟ و اینکه ما چند "بی پدر" چند "خ.ا.ن.و.ا.د.ه" و چند "یافت آباد" داریم؟
معناگرایی و معنابخشی و تفکرانگیز بودن "بی پدر" برای من بینابین است. چرا که در طول نمایش انگشت اشاره ای به سمت خودم میدیدم که دایما یک پیغام به من میداد: " فهمیدی یا تکرار کنم؟ " اساسا فکر میکنم کارگردانی در سایه ی یک والد بزرگ قرار دارد که ترس و درندگی را در کفه های
... دیدن ادامه ››
یک ترازو گذاشته و اندازه میگیرد. میدانیم که تماشای " بی پدر" نفس گیر است و همین نفس گیری گیراست، پس چرایی گنجاندن لحظات تلطیف کننده را نمیفهمم و نمیپذیرم که نامش گروتسک است. چون گروتسک نمیخنداند..در فضایی قرارت میدهد که ندانی بخندی یا وحشت کنی..پس کاش شرایط جوری بود که میتوانستم به وحشت کردن ادامه بدهم..نقطه پایان نمایش برای من آنجا بود که لاشه ی شنگول را دیدم.
به لحاظ دیداری و شنیداری از نمایش حظ وافر بردم . تسلط بازیگران که صحنه را با تمام وجود بلد بودند و کروکی جای جایش را با بدنهای بینظیرشان به من نشان دادند همیشه در خاطرم خواهد ماند