زبان شاعری ای دل کلام عاشقی می گفت ***** که شاعر راوی ویرانگی های دل و دین است
سپهسالار در چشم و زبان افکن در اندیشه ***** به پای ریشه مجنون بسا دنبال تمکین است
همان اشعار توفانی که گیتی را به هم می زد ***** کنار ساحل عشقش متین و پای ورچین است
مـدارا می کند با من صبوری می کند با او ***** اگر چه سایه معشوقه اش افتاده در چین است
مداوا می کند
... دیدن ادامه ››
دردی محیا می شود مردی ***** به دریاهای نامردی عروس زهر آگین است
خداوندا تو دلها را نگهدار زبان ها کن ***** برای اینکه گاهی نیش آن ها تیز و سنگین است