ترکیب زبان حماسی و تاثیر گذار "ویلیام شکسپیر" و کلام شاعرانه "رضا گوران" در مونولوگ های درخشان کار و البته میزانسن ها و قاب های تماشایی "ندا هنگامی"، روایت جدیدی از مکبث را ارئه می دهند.
روایتی که کابوس وار و وهمناک است...اسکاتلندی آغشته به خون و خشونت که تنها روزنه امیدش "سفیدپوشی" است که روی صحنه ظاهر می شود و برای لحظاتی، صحنه را رویاگونه جلوه می دهد... رویایی که زود ناپدید می شود..... مثل خوابی که زود فراموش می شود...انگار که اصلا وجود نداشته است...