سرزده ازنگاه وسکوت
دلزده ازحس سردسقوط
بالای ابرهاسیرمی کنم اینجایی
دلزده ازمردمان شهر تنهایی
وتن هایی که فاسدندوهرجایی
ونداردعشق درنگاهشان جایی
مردمان پول پرست شهوت دوست
که می کنندپوست راازگوشت
دراین سرای آشفته یاری نیست
عمرگذشت ودلداری نیست
میان ابرها جاییست
که برای عاشقان پانیست
حس ماسکوت است
مرگ ماسقوط است
♡ایمان♤