لانتوری شبیه موسیقی رپ است. ممکن است یک جاهایی قافیه و آهنگ درستی هم نداشته نباشد، ولی از عریانی و صراحت و خشم و حتی آزار مخاطب بهره میبرد. مخاطب را در شرایطی قرار میدهد که نه توان بیخیال شدن مواجهه را در خود مییابد و نه میتواند احساس خود از پیگیری تجربهی اثر را لذت بنامد. فیلم با بیپردگی و خشم و دست گذاشتن روی رخدادهای ملتهب و آدمهای عاصی کارش را پیش میبرد و جذابیتی توأم با دافعه میآفریند. تماشایش یک جور لذت مازوخیستی در خود دارد. آنچه میبینی قابلانکار نیست و حتی جذاب است اما از خودت میپرسی چرا با این میزان خشم و عریانی؟ دقیقاً مثل بحث بیپایان دربارهی بددهنی در ترانههای رپ که عدهای آن را ناشی از عصبیت نهفته در ذات این مدل موسیقی میدانند.
درمیشیان پیشاپیش واکنشهای متفاوت به فیلمش را حدس زده و آنها در اثرش گنجانده است. ساختار فیلم هم بر خلاف نمونههایی که میکوشند با ادا درآوردن متفاوت جلوه کنند، معقول است. شخصیتی داریم که روزنامهنگار و عکاس است. تمهیدهای بصری و ساختاری فیلم هم از همینجا میآیند. همین دو وجه شغل دختر است که ساختار فیلم را موجه نشان میدهد. اگر کارگردان میتوانست بر وسوسهاش برای متلک انداختن به سوژههای نازل و جریانهای متفاوت سیاسی غلبه کند، با فیلمی طرف بودیم که راحتتر میتوانستیم جدی بگیریمش. همین متلکها و طعنهها باعث میشود نکات مثبتی مثل شخصیتپردازی فیلم نادیده بماند. مثلاً رفتار هیجانی پاشا در چاقو زدن به مردی که نمیخواهد کیفش را به زورگیرها بدهد، مقدمهی رفتار عصبی او پس از پاسخ منفی شنیدن از مریم است. تلاشهای باران برای سر درآوردن از زندگی مریم و بعد التماس او به مریم برای بخشش پاشا پرسش برمیانگیزد و در نهایت در سکانس رویارویی پاشا و باران در زندان و در اتاق ملاقات پاسخ میگیرد.
لانتوری با وجود ساختار بهظاهر پریشانش یکی از فیلمهای فکرشدهی این دورهی جشنواره است و تلاشش برای پرداختن به مضامین اجتماعی با رویکردی متفاوت ستودنی است. حتی اگر در رسیدن کامل به هدف ناکام مانده باشد، باز نتیجهی نهاییاش بهمراتب ستودنیتر از فیلمهایی است که با الگو گرفتن از آثار اجتماعی
... دیدن ادامه ››
دهههای پیش همان موفقیتهای کوتاه و بازخوردهای مثبت زودگذر را تجربه و به آنها اکتفا میکنند. لانتوری فیلم اجتماعی متعلق به دههی نود است. بهروز بودن را بر خلاف فیلمهای مدعی دیگر نه در استفاده از موبایل و استعمال مخدرهای جدید که در پیشبینیناپذیر بودن آدمهای جامعهای میبیند که هر یک به بشکهی باروتی نیازمند یک جرقه بدل شدهاند.
به همهی آنهایی که دربارهی بیخاصیتترین فیلمها از برچسب «تعهد» و «بیان دردها» و «ارائهی تصویر واقعی از جامعه/ معضلها/ آدمها» و... مدد گرفتند، باید گفت این هم فیلمی متناسب با آن عناوین. اگر تحملش را دارید، به آن بپردازید.
پوریا ذوالفقاری، سایت مجلهی فیلم