در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امین قاسمی:  آقای دکتر شنیدم می گن یه راهی هست به اسم هیپنوتیزم.بی حرف پیش میشه کل
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 23:52:07
 آقای دکتر شنیدم می گن یه راهی هست به اسم هیپنوتیزم.بی حرف پیش میشه کل حافظم رو پاک کنی؟
نفس عمیقی میکشه و لبخند میزنه .معلومه که سر کلاسای دانشجویی بهش گفتن وقتی مشتری میاد تو اتاقت با لبخند ازش پذیرایی کن تا بهت اعتماد کنه دفعه ی بعدم خریدار حرفات باشه.منتظر شد من ادامه بدم.چیزی نگفتم.خودکار با کلاس مارکش  رو روی میز گذاشت و لم داد رو صندلی چرخانش و باز اون  لبخند زورکی مسخره رو تحویلم داد. با لحن مجله های موفقیت و راز زندگی گفت :
 _بیاحافظت رو پاک نکنیم. کاری کنیم که با خاطرات تلخ توی زندگیت کنار بیای.کدوم خاطره توی ذهنت هست که  یادآوریشون اذیتت می کنه ؟
راستش خاطرات اذیتم نمیکنه.اصن چیزی یادم نیست.

_چی اذیتت می کنه  ؟ حافظم
دید از زیر زبون نمیتونه حرف بکشه.از سر بی حوصلگی صورتش میمالونه و میگه:

_زن داری؟ نه

_تو رابطه ای هستی ؟ نه

_پس دوست دختر نداری ... دیدن ادامه ›› ؟ نه

_دوست دختر داشتی ؟ آره

_چطور آشنا شدی چرا تموم کردین ؟ کدومشون رو بگم ؟

_از آخریش میگی ؟

دقیق یادم نیست آخری کدوم بود.حافظم ضعیف شده چند وقته هی کلید خونمون رو جا می زارم.بعد زنگ در می زنم.کسی باز نمی کنه. عین سفارت از دیوار خونه بالا میرم.

_ایراد نداره از یکیشون بگو

تو مهمونی دیدمش.دانشجوی پزشکی بود.تنها بود.من وسط بودم.یه شلوار جین با بوت قهموه ای با یه تی شرت مشکی تنش بود.اومد وسط .خوب می رقصید.بوی دندون پزشکی میداد.توافقی تموم کردیم.همین یادم هست

_این اواخر با کی بودی ؟
با یکی دوست بودم عشق فیلم بود.فقط اسکورسیزی و نولان.یهو عاشق سریال های ترکیه ای شد.حرفای مفت من و تو  رو خریدار بود.از یه جایی به بعد دیگه فیلم که هیچی با هم اگهی بازرگانی هم ندیدیم.ولم کرد منم ولش کردم.

_اینکه ولت کرد اذیتت میکنه ؟ عصبانی هستی ؟
نه اتفاقا خوب کاری کرد.دیگه حالم از بوی سی دی و هارد اکسترنال بهم می خورد.

روی برگه یه چیزهایی نوشت و گفت : خب می گفتی ادامه بده .

 با یکی دیگه دوست بودم.سرت رو درد نیارم تصادف کرد مرد.دوستش داشتم اما خدا بیامرز آخر رابطمون بود.راهت شد از دستم.

_ببین باید کامل بگی تا بتونم کمکت کنم.

اصن تا حالا عاشق کسی شدی ؟ که نبودش اذیتت کنه ؟

آره اولین نفری که دوست شدم باهاش عاشقش بودم.دانشجوی پزشکی بود.خوشگل.موهای بلند مشکی. وقتی دومین بار توی کافه سینما دیدمش هوا بوی ترس میداد.دستام یخ کرده بود.بدنم می لرزید.پاهام سست شده بود.هی چایی رو هم می زدم.نمی دونم می خواستم چی بگم. دلم می خواست نگاهش کنم.اصن یادم نیست چطور حرف از عکس های مهمونی به دیدن فیلم های خاص خارجی کشید.
وقتی رفت هم همینطور بود.دستام حس نداشت.نوک انگشت هام یخ بسته بود.

رابطتون چطور بود؟

ما همش بیرون بودیم.هیچ جای تهران نیست که نرفته باشیم.هیچ غذایی نیست که نخورده باشیم.هیچ فیلمی نیست که ندیده باشیم.

_پس چی شد رفت ؟
نمی دونم شاید از اینکه لپاش رو گاز می گرفتم دردش می یومد آخه می خندید بهم وحشی.وحشی فحشه .شاید هم شعر هایی که براش می گفتم دوست نداشت.
شاید از من خسته شده بود.نمی دونم
دکتر اینا دلیل خوبیه که بگم دوستم نداشت و رفت؟
مثلا از من خسته شده بود.

_توام خسته شدی ؟
نه من هیچوقت خسته نمیشم

 _وقتی داشت می رفت چی گفتی ؟
 هیچی نگاهش کردم

_اون بهت چی گفت ؟
هیچی چشمش رو بست

_چه مدت با هم بودین ؟
یادم نیست.زیاد

_الان ناراحتی ؟ نه

_بیین دقیقا مشکلت چیه ؟

آقای دکتر کل زندگیه سگیم  توی حس بویاییم ذخیره شده . من با دیدن تصویر و شنیدن آهنگ داغون نمیشم یاد یه بوی خاص میفتم. اون بو توی دلم رو خالی میکنه.حالت تهوع میگیرم.میمیرم و زنده میشم.
بچه هم که بودم بوی روسری مامانم با بوی روسری دیگران فرق داشت.وقتی عمرش رو داد به شما داغون شدم اما مثل الان از زندگی کردن نیفتادم.
اما الان
توی این زمستون لعنتی
گل نرگس که می بینم
من رو یاد بوی نرگس هایی که هفته به هفته واسه سپیده می خریدم میندازه.دلم می خواد بالا بیارم.

الان دو ساله دندون پزشکی نرفتم اما هر مهمونی که میرم بوی دندون پزشکی میده .خیلی وقته که دیگه از ترس سی دی نمی خرم و فیلمی نگاه نمی کنم.رانندگی هم نمی کنم.همه راننده های شرکت واحد من رو می شناسن.
گوسفند که می کشن بوی خون میاد تو مشامم.یاد تصادفی که تو جاده چالوس کردیم می افتم.وقتی چشمش رو بست انگا دوباره عاشقش شدم.بوی موهاش.یوی خون.نگاهشم بو داشت.

بخدا آقای دکتر
من سپیده رو فراموش کردم ولی بوی موهای سپیده عصر های جمعه من رو میکشه.

بخدا آقای دکتر
من سپیده رو فراموش کردم.

خونم رو عوض کردم اما آشپزخونه و غذا بوی سپیده میده.
پوست دستام رفت از بس با آب و صابون شستمشون تا بوی دستاش رو نده.
دستام رو موقع راه رفتن تکون نمی دم چون فقط اون بود که مثل دختر بچه ها تکون میداد.

زندگیم شده فصل فصل کتابی که  داستانش رو دقیق یادم نیست.احساسم رو یادم نیست اما پر از سپیدس . زندگیم بوی سپیده میده.میشه بوی کسی رو نده ؟
دارم میمیرم ، چرا هر کس یه بویی داره ؟

-مثلا من چه بویی دارم ؟
دکتر اول حرفام بوی مجله موفقیت می دادی
الان بوی درد مشترک میدی

راهی هست که حس بویایی از کار بیفته ؟
اوه
بی نظیر بود
لذت بردم
۲۷ دی ۱۳۹۴
چقدر خوب بود!!!! درود ...
۰۳ بهمن ۱۳۹۴
ممنون خانم فکری عزیز
لطف دارید
۰۴ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید