ستاره باش
دیگر نمی خواند
در آن سوی پنجره
کلاغ بام همسایه
کور کرد
وهم خرافاتی تو،
ذوق نشاط خوانی هر صبحگاهش
خزید و پناه گرفت
رود ،
در بستر چشمه ی مادر!!
به خاک سپرد،
شوق بوسه چینی
... دیدن ادامه ››
از
گونه ی نحیف سبزه ها !!!
از زمزه های ...
«مبادا مبادا»ی
سراب کویر تو
و هنوز .....
می پاشد ستاره ،
نقره نقره امید
از دل تیرگی
به دامان خفته در افسردگی !!!!
بی اعتنا ،
به زه کشیده ی
نگاه شب تر از آسمان شب کمان چشمان تو
آنکه ،
می زند نبضش
از جریان نور آرمیده
در ژرفای دل .....
فریبا غضنفری (آرام)