هما روستا تولدت مبارک .
ما، همهی زندگان و مردگانِ این زمین، خوابگردهای کابوسی هستیم از رنج و درد و وحشت.
|صدای زخم|
من، الیزابت کاستلو، من، هما روستا، هفتهی پیش، این هَمستِر رو که با شمارهی G125 علامتگذاری شده سوار اون گاری کردم. امروز خونِ بیمارِ من توی رگهای این G125 میگرده. و من امیدوار به نیمهی پُر لیوان فکر میکنم. من ناگزیرم به داشتن امید. زنده موندن این G125 یعنی زنده موندن من، و مرگش یعنی مرگ من. من امروز به اون دههزار هَمستری فکر میکنم که نتوستن زنده بمونن. و میدونم این یعنی سقوط دههزار نفر زن و مردِ امیدوار به تاریکی مطلق ناامیدی. همین امروز من هم میتونم یکی از اون دههزار سقوطکنندهها باشم یا حتا شانس بیارم و نباشم. هرکدوم که باشم به این معنی نیست که عمیقاً رنج نمیبَرم از دستهایی که توی خون دیگری شُستم، توی خون این هَمسترِG125. من امروز دیگه نمیتونم مثل مردم روستاهای اطراف تربلینکا بگم که از این موضوع هیچچی نمیدونستم. نمیتونم به خودم بگم این دیگرانان که تو گاریها بهطرف مرگ میرن، نه من. حتا نمیتونم وانمود کنم که چقدر با زندگی کول، راحت، و مثبت برخورد میکنم وقتی تو خوابهای من دههزار هَمستر وجود دارن که میمیرن، گاوها و گوسفندهایی هستن که سلاخی میشن. وقتی خوابهای من پُرن از مردمی که توی داخائو، توی
... دیدن ادامه ››
گولاگها، توی سارایوو، افغانستان، عراق، مُردن. پس بذارین گفتههام رو با این جمله به آخر برسونم که ما، الیزابت کاستلو، هما روستا، هَمسترِ G125، و همهی زندگان و مردگانِ این زمین، خوابگردهای کابوسی هستیم از رنج و درد و وحشت.
محمد چرم شیر
متن کامل در :
http://www.aftabnetdaily.com/صدای-زخم/