کالیگولایی که سعی کرد زشتی و دروغ این جهان رو به همون شکلی که هست به تصویر بکشه و حد و مرزی برای جنون آدمی قاِِیل نشه و حس درونی در بند کشیده اون شرارتی که شاید همه در وجودمون داریم رو آزاد کنه.
پ.ن:صحنه ای که غلام به ظاهر آزاد میشد اما با تقلایی بی آندازه میخواست دست هاش رو باز کنه تا باز خدمت کنه عاااااالی بود.
پ.ن2:شاید اگر ماه هم رو زمین بود هیچ چیز عوض نمیشد:)