به رویا دل سپردم
چشم بستم
تا دمی دلدار من باشی
درون ذهن خاموشم
چراغ راه من باشی
تو خورشیدی ،
من آن ابر سیه رویم
که رویم تیره گشته،
نادمم،
اما
عاشقانه دوستت دارم
به ظلمت میکشد شب روی زیبای تو را هر روز
و من طاقت ندارم
دست میگذارم روی چشمانت
که شب خواب بیند
نور چشمان تو را بَرَد
یغما
ممنون از استاد و رفیق عزیز تر از جانم
که این شعر بر گرفته از شعر شماست
بامداد گرامی