ظاهراً درد دلها تمامی ندارد.مقایسه قیمت تاکسی سرویس و مصوبه ی ! آن با بهای زحمات یک گروه از نخبگان تئاتر مملکت چیزی به جز تمسخر به ذهن متبادر نمیکند.جایی از من ایراد گرفته بودند که چرا همه چیز را با متر و معیار اژدرزاپاتا و برند تی شرت مقایسه میکنم.خب...بفرمایید.اینهم شما.....
وقتی تاکید میکنم چرا برای همه چیز،مجدداً تکرار میکنم همه چیز، به راحتی پرداخت میکنیم ولی برای محصولات فرهنگی داد و فغان برمیاوریم،با بمباران صاحبنظران عرصه ی تیوال مواجه میشوم.
در طی چند روز اخیر افراد زیادی در صفحه ی نمایش کالیگولا از پرش قیمت-آستانه ی تحمل پرداخت-قشر دانشجو-فرهیختگان بی پول-قشر مرفه بی درد –تئاتر برادوی و .... نوشتند و به زعم برخی دیگر تخلیه عصبی کردند.
ولی اما هیچ کس نپرسید اگر ازاین دم میزنیم که چرا تئاتر خودگردان نیست و همیشه چشم به دستان دولت دوخته ،چگونه و با چه ترتیب و سازوکاری باید از عهده ی خودش برآید.؟
دریغ از یک پیشنهاد ،دریغ !