دلنوشته ای از ایام قدیم یادگاری از دوره نوجوانیم:
دوست دارم سفــر کنم
تا به آبی آسمان بلنــد
تا به زلالی قعر اقیانوس
تا به اوج قلّه قاف
تا به ژرفای دره ی خاموشی
تا بدانجا که صبـر آتش نمی گیرد
تا بدانجا که جاودانگی پابرجاست
به آنجا که وفا نمی میرد
به آنجا که خشم زبانه نمی گیرد
به آنجا
... دیدن ادامه ››
که همه کس...
غرق در رویایی سبز
در بیشه زار زندگی راه میروند
بر پهنه گذر عمر سرخوشانه زمزمه می کنند
حقیقت را...
واژه های خوش انسانیت را
که صداقت مظهر پاکی است
و دروغ سر چشمه آلودگیهاست
سودابه