حبیب بی صدا فریاد می کشد
روانکاوانه که بنگریم شاید حبیب ، ناخودآگاه برای رهایی از کشمکش بین عشق و نفرتش به مریم دست به خودکشی میزند و شاید تلاش او برای رهایی از بند ، رسیدن به خواب ابدی و تولدی دیگر است . اما در نگرشی اجتماعی حبیب در طول قصه اش بی صدا فریاد میزند ، او با خودکشی درد هایش را در مقابل وجدان جامعه فریاد میزند و حس همدردی آن را میخواهد هرچند او قربانی همین جامعه است .