فیلم دوم: بدون مرز
----شعارهای شاعرانه-----
امتیاز من: سه و نیم از پنج
کارگردان: امسیرحسین عسگری
امیرحسین عسگری پیش از آنکه اولین فیلمش را به جشنوارهی فجر تقدیم کند آن را راهی جشنوارههای دیگر کرده بود. جایزهی بهترین آیندهی سینمای آسیا از یکی از فستیوالهای ژاپنی موید آن بود که با فیلم استخوانداری روبروییم اما تماشاکردن فیلم، نتیجهای جز لذت محض نداشت. عسگرپور در همین فیلم اولش خودش را یک استعداد بلامنازع در سینما معرفی میکند. امید است که فیلمهای بعدیاش هم به همین قوت باشند.
داستان این فیلم تا حدودی تعریفناکردنی است. پسری ایرانی هر روز به سوی کشتیای میشتابد که در رودخانهای مابین مرز ایران و عراق به گل
... دیدن ادامه ››
نشستهاست. کشتی برای او حکم خانهای را دارد که در آن ماهیگیری میکند، گردنبند صدفی میبافد و در نهایت از آن امرار معاش میکند. منتهی ورودِ مهمانی ناخوانده به کشتی زندگی او را از روال عادی خارج میکند...
جذاب ترین ویژگی بدون مرز در مقام اول لوکیشن محدود کشتی فرسوده و در مقام دوم کمیتِ اعجابانگیزِ دیالوگهاست؛ اولن در فیلم سه شخصیت بیشتر وجود ندارند و ثانین این سه شخصیت شاید بیش از پنجاه دیالوگ نداشته باشد و ثالثن، در همان پنجاه دیالوگ، هیچ کسی حرف هیچکسی را نمیفهمد. کشتی نیز خودش را هر لحظه بر بیننده تحمیل میکند و عسگری، بیآنکه از کشف خودش ذوق زده شود، آرام آرام ما را با فضای داخلی آن که مملو است از بازی با نورهای دوست داشتنی، خو میدهد. او حتی شعارهای خودش را هم شاعرانه مطرح میکند و فیلمش را چنان برمیسازد که ایرانیبودن به خودی خود افتخارآمیز باشد. هر چند فیلم از یکسوم پایانیاش کمی افت میکند اما از سوی دیگر دراماتیکترین و تاثیرگذارترین صحنههایش را هم در همین یکسوم رقم میزند، چنانچه نمیتوانم نگویم که از پایان فیلم به شدت راضیام.
فیلم عسگری، حتی در یک پیشبینی خدایگونه و با توجه به سلیقهی من، تا آخر هم یکی از بهترینهای جشنواره خواهد بود. پس از دستش ندهید.