ما دهه شصتی ها برای ورود به دانشگاه در تبعید بودیم تحریم بودیم
راه دانشگاه مثل الان انقدر هموار نبود!
ظرفبت کم،متفاضی زباد!
و تنها راه موفقیت هم فقط دانشگاه بود و شاید برای ما دخترها پلی برای آزادی.....
در آن سالها تنها همدم من در سکوت قبرستانی اتاقم رادیو کوچکی بود
صدایی دلنشین سوار بر امواج رادیویی در آن روزهای پراسترس برای لحظه هایی آرامم مبکرد...
قصه شب نمیگفت،داستان و شعر نمیخواند نصیحت گونه حرف نمیزد
شاد و سرزنده بود ساده و صمیمی حرف میزد و همواره همراه و همگام مخاطبش بود...
یک ساعت برنامه طنز ورزشی در هفته پنج شنبه ها ساعت 6-7
روزگار
... دیدن ادامه ››
سپری شد و من صاحب آن صدا را در جشنواره ای یافتم همان قدر ساده و صمیمی.......
از دور می پاییدمش و خاطره آن سالها از ذهنم می گذشت دلم میخواست بداند برای همه آن لحظه ها قدر دانش هستم و تا همیشه آن صدا و آن روزها را از یاد نخواهم برد......