ششمین شعر گروه "اورانیا"
"عشقی برای تمام فصول"
یک قدم مانده به صبح خواب تورا می بینم
از درخت آرزو نام تو را می چینم
به تماشای نگاهت شوق عالم دارم
به تمنای دلم دست تورا می گیرم
نامه ها فرصت پرواز به سوی تو شدند
واژه هایی که من ازبودن تومی گیرم
شوق وصلت ز دلم برد، غم و صبر و قرار
این
... دیدن ادامه ››
چنین، هرصبحدم خواب تورا میبینم
تیک یاتاک همه مژده ی یک آمدنند
پا به پای همه ی ثانیه ها میمیرم
همچو نوریست کز آن شام عدم ملغی شد
امّید به روزی که دگر باره تو را میبینم
ز خدا نعمتِ جنت طلبد زاهد پیر
نبود میلی ومن وصل تو را میجویم
دربرمیکده ای دوست نظر کن مارا
چون به هرخم نگرم روی تورامیبینم
شب وصل است ودل و خنده یکسرجانا
به شکرخنده ی دل کام تورا میگیرم