نظر مسعود فراستی دربارهی «خوابزدهها»:
خوابزدههای جیرانی، یک فیلم ماقبل بد است. حتی بد هم نیست. یک فیلم کامل درنیامده است، نه یک فیلم بد درنیامده...
فیلمنامهی فیلم گیج است و شلخته، با محور تکراری که نه کمدی میفهمد نه ملودرام و عشق. کمدیاش اساساً بر لهجهی آذری -و نه حتی کلام- استوار است چه برسد به موقعیت. و بر بازی خوب تیپیک شخصی عبدی و اصلانی که ربطی به کارگردانی ندارد و ربطی به نقشهای این دو در فیلمنامه. کمدی نیمهفانتزیشدهاش لحن اثر را به کل بهم میریزد. آدمهایش نیز جملگی مقوایند. بعد ندارند حتی تیپ هم نیستند.
کارگردان نه خوابش میآید نه خوابزده است؛ خود را به خواب میزند. نتیجهاش همین میشود. فیلم یک فرار است. یک دهانکجی است که از زور فشارهای
... دیدن ادامه ››
واقعیت -من مادر هستم- به خواب پناه میبرد تا خود را تسلی دهد و فکر میکند همه در چنین شرایطی چنان میکنند -خواب مشترک همگانی-.کابوس مرگ میبیند و فرار فانتزیوار از آن، اما نه با فضای شوخ و شنگ فانتزی. به همین دلیل عشق که احتمالاً راه نجات است میشود توهم مازوخیستی که نه واقعی است نه فانتزی. نمای آخر نشسته در ایستگاه اتوبوس بنبست است نه بیداری. این آدم بعد از این نما چه خواهد کرد؟ چارهای ندارد جز پناهی دوباره به خوابی دروغین.
رجوعی دوباره و چندباره به کلاسیکها ضروری است. آپارتمان و ایرما خوشگله بیلی وایلدر مثلاً و کاپرا و لوبیچ و ... تا یادمان بیاید کمدی عاشقانه یعنی چه و مترش چیست!
منبع: وبسایت رسمی مسعود فراستی