"دیروز هم جمعه دیگری بود با همه پستی ها و بلندهای دارآباد ".
گذشت و چقدر خوب و روان و در آرامشی همچون صدای رود جاری گذشت، خیلی ها نبودند،خیلی ها بودندو خیلی بیشتر قدمی نو با خود آوردند.متعجبم از این همه هارمونی .گویی تمامی رنگها با هارمونی خاصی از جنس محبت و یکرنگی همانند یک پازل ناتمام کنار هم شکل دوستی به خود دادند. هر کدام از ما با گویش ، رفتار و منش و... از با هم بودن لذتی را تجربه کردیم که شاید تنها توصیفش و شنیدنش کمال مطلب را ادا نخواهد کرد. این روزهای ما حال و هوایی دیگر دارد حال و هوایی گرم به گرمی وجود دوستان، خنک به خونسردی و صبرشان، مرطوب به لطافت ابری دلهاشان، خشک به رعایت حریم دوستانشان.
یکی مادرانه ،یکی پدرانه ،یکی برادرانه و دیگری خواهرانه و همه و همه عاشقانه با زنجیری پیوسته با حلقه های همدلی ، همزبانی، یکرنگی ، تعصب ، حرمت ،ادب ، متانت و... به هم متصل شدند که قفلهایش تنها برای ورود یکی از اینها باز خواهد شد و بس.
برای دوستانم که نبودند آرزوی سلامتی و لبی خندان آرزو کردیم و آنان که مسافرت بودند سفری بی خطر رااز خالق این دوستی ها خواستار شدیم.
باشد که جمعمان جمع شود نه منها و تقسیم.