در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
با توجه به راهپیمایی مناسبتی جمعه ۳۰ شهریور در محدوده مرکز شهر، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود برای تماشای برنامه‌های هنری، تمهیدات لازم را در نظر بگیرید.
تیوال شهروز پناهی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:05:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سیئر را دیدم ، من نه منتقدم نه دانشجوی سینما و تئاتر ، من صرفاً یک تماشاگر علاقمند به هنر و تئاترم ، داستانی برگرفته از اجتماع پیرامون و همزمان درون هر آدمی با بایدها و نبایدها و رفتارها و عملکردهایش و پارادوکسی میان اینجا و آنجا ، چیزی که میخواست بگوید خوب بود ولی کافی و مطلوب نبود ، در اولین آموزه های هر آرتیست بازیگری فن بیان از اولویتهاست که شاید به عمدی در کار یک ربع اول را در آن همهمه و تشویش هیچ‌ دیالوگی مفهموم نبود و بدون مقدمه یکراست سر اصل داستان با تعدد بازیگرانی که سرانه چند برابری نسبت به وسعت استیج داشتند و همه در هم گره میخوردند و انگاری نمایشی از تشویش ذهن بیننده بود که نمیدانست به کی گوش کند و چه کسی را ببیند و با کدام ارتباط بگیرد! نمایش نه رهبری داشت نه نقطه عطفی نه بازیگر اول و دوم و سومی و همه باهم دست به دست هم هر چه در توان بازیگریانشان بود روی دایره ریختند و زدند و خوردند و همچو توپ بیس بال بر زمین فرود آمدند و پخش بر خاک صحنه شدند ، حدود سی نفری که همه نقش برابر داشتند و بیننده گیج و مبهوت به دنبال کسی بود که تا می آمد پیدایش کند باید فوکوسی ذهنی و چشمی و بدنی بر دیگری کند و تا ببینید این پاس آیا گل میشود یا باز هم به دفاع عقبگرد میشود و یا دوباره انتظاری برای تیر خلاص های بنگ‌ بنگ و نامفهوم و یا تکرار و تکرار دیالوگ‌های بدون توپوق حاکمان ...!
کارکترهای گنگی که نتوانستند شخصیتهایشان را فریاد بزنند و‌ بجایش دیالوگهایشان را فریاد زدند ...
نقطه قوت کار عمری بود در قفس که منیجر بر دوران بود و دکور خاص حصارانگیزش‌ و البته نورپردازی بی مثالش و موسیقی متن دلنوازش ، گریمش را که نفهمیدیم و از درک ما خارج بود ولی انصافا کارگردانی سخت و پیچیده ای میطلبید که رقص تشویش و همهمه ای را چنین مدیریت کند که بیننده را مبهوت زمان و مکان و دیالوگ های نامفهموم‌ ... دیدن ادامه ›› کند ...

من یک عکاسم و با اجازه عکسهایی هم با موبایل به جهت تبلیغ هنر اصیل نمایش برای دوستدارانش ثبت کردم و یاد حرف استادم افتادم که می‌گفت شما همیشه در کنار آثارتان نیستید که توضیحش دهید و عکسی خوب است که خودش حرف خودش را جار بزند و نیازی به توضیح شما نداشته باشد و امیدوارم که عکسهای نمایشتان را بعنوان پیشکش زحمت هنرتان از من پذیرا باشید ...
.
هنرتان پایدار ، سرتون سلامت ...
یا حق