با سلام
یه خدا قوت به گروه نمایش آنتیگونه ، هر کاری سختی های خودش و داره در این شرایط نا بسامان تئاتر مملکتمون...
شروع نمایش با کلمه پرده اول ، بسیار زننده بود، این کلمه هیچ نیازی برای بازگو کردن نداشت .
تقابل بین آنتیگونه ، هملت و مکبث ، باعث جذابیت و شهامت نویسنده رو با خودم حمل میکرد ، استفاده از ماسک ،مخصوصا ماسک کمدی دل آرته در بخش مکبث توقع من مخاطب رو که نوع بازی ها به آن سو رود رو برطرف نکرد فقط از ماسک استفاده شده هیچگونه نشانه ای از کمدی آرته بیان گر نبود. مگر اینکه شناخت از ماسک ها نداشته کارگردان و برای زیبایی استفاده کرده باشد.
نوع بازی و نحوه راه رفتن دو بازیگر که بصورت مکانیکی بود یادآور نمایشهای شهرستانی که میخواند بیومکانیک را نشان دهند در صورتی که هیچگونه بیومکانیک دیده نمیشد .
نبود آنتیگونه در قسمتی دو بازیگر مقابل کرئون میگویند آنتیگونه نمیاد، منو یاد گودو می انداخت و بسیار هیجان زده شدم تا اینکه پدرام (کرئون) آن را بازی کرد که آه و حیف کشیدم 😔 کاش کارگردان مارو همچنان در انتظار آنتیگونه میگذشت و از این انتظار لذت میبردیم، اما جسارت نویسنده (کارگردان )که منو
... دیدن ادامه ››
یاد گزاره از هگل می انداخت : ادبیات کلاسیک خود را به زمان خود برگردانید و با شرایط جامعه و براساس آن اجرا کنید ،انداخت و این قابل ستایش بود ، در صورتی که اینگونه رفتار ناشیانه سر نمیزاد. و نیاز بیشتر کارگردان می رساند ، (فلسفه ) بخواند.
نور روی تماشاگرو ایجاد فاصله گذاری در جریان نمایش بسیار خوب بود👌
ای کاش از تماشاگر زن برای نقش آنتیگونه استفاده نمیشد که من رو یاد سجاد افشاریان نیندازد و با خود بگم این کار امضا خود محمدرضا آگاه بود ...
طراحی صحنه خوب
طراحی نور خوب
گریم خوب
بازی های خوب مخصوصا پدرام زمانی (اگر فامیلیشون رو درست گفته باشم) محمدرضا ، پدرام رو بجای من ببوس😘
صد البته می دانیم نقد نمایش نیازمند زمان چندساعت میبرد نه گزاره برای ادای دین بعنوان مخاطب که شاید خوانده شود یا نه...
عذر بنده رو بپذیرید، اگه کلمه ی یا گزاره ای اشتباه نوشته باشم...
خسته نباشید گروه آنتیگونه ...