در این هاگیر واگیر دیدن این نمایش میتونه لحظاتی خاطره انگیز از سیاه بازی و ضرب المثلها و شعرهای مرسوم و دیالوگهای تلخ و شیرین در دهه های گذشته رو به یاد بیاره.....و لبخندی بر لبها بیاره.موقعیت خوب سالن ،نور صدا .. و بخصوص نوازندگان که به دقت و همراه با صحنه مینواختن و بازی خوب علی عطایی و در مجموع همه بازیگران هریک در نقش خود مخاطبین را همراه کرده بود..دمتون گرم.
نمایش بچه آدم دکور و صحنه ...و شروع خوبی داشت. بازیگران در نقشهای خود بخوبی ایفای نقش میکردند.. آقای ضابطی ، خانم افضلی و.......خود آدم. برای تمام گروه آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
نمایش بچه را باید به گونه ای دیگر دید....چرا که آنچه از دیدن تاتر ، برخی در ذهن داریم در این نمایش به گونه ای دیگر بود ، فضاسازی ، زمان و مکان ، نور و صدا ، آمد و شدهای تکراری ، جابجایی شخصیتها ، دیالوگها ، رویا و واقعیت ، کارگردانی و بازی بازیگران و و و....حفظ ریتم و تمپو و هماهنگی در کل اجرا همه یک کار خاص و دیدنی را برای مخاطب تداعی میکرد. که بیانگر ماه ها تمرین و تلاش و زحمت بود که ضعف قابل بیان حس نمیشد و به حق نتایج خوبی هم داشت. خداقوت بهتون و دمتون گرم.
آدمهای به ظاهر شرور ....ولی با دلهای پر غصه ای که همه تو قعشان از زندگی داشتن یک سر پناه و تشکیل ی زندگی ساده با حداقل امکانات ....که چ آسان مورد سواستفاده افراد سودجو قرار میگیرند و در کمال ناباوری خود آنان هم دست نشانده دیگری.......
اونی که باد میده به گرم گردنش و زیر این سقاخونه حشر می کشه ، عز و چزشم بلته....
....ما حرفای خودمونو زدیم طاهرخان ، شوما همه اینارو یه کاسه کن و بچین پهلو هم ، بلاخره ی چیزایی اتوش در میاد...
خدا قوت به همه عوامل و بازیگران عزیز...موفق باشید.
این صحبت گل را غنیمت شمر ای دوست در فصل بهاران در فصل بهاران
گر چشم زنی میرسد ایام جدایی آید شب هجران آید شب هجران...
چند شب پیش نمایش رو دیدم ...شاید مواقعی احساس میشد ریتم افتاده...و گاهی هم صدای خوکها بیش از اندازه و دیالوگها به سختی بگوش میرسید...... ولی در مجموع اجرای خوبی بود.خداقوت بهتون.
نمایش متهم ردیف چهار
اندک مشکلاتی که ..در جوامع بوده هست و خواهد بود بیان آن ولو به تکرار حداقل یادآور و تذکریست در جهت توجه بیشتر جامعه به این مهم.....
بدون تعارف عرض میکنم در شب گذشته که برای دیدن نمایش رفتم علیرغم اندک نقصهای نور.صدا..و صندلیهای سالن .... نمایشی با بازیگرانی کاربلد خوب و روان اجرا شد
واقعاً عالی بودید .خدا قوت.
....یکنواختی در زندگی و سردرگمی در رفتار و کردار گاهی ادامه مسیر را به بن بست ختم میکند...... واین در حالیست که کوچکترین روزنه امید جهانی از عشق و شادابی را بهمراه خواهد داشت......بازی و دیالوگهای مهرناز تبریزی و هادی بندانی....... رژینا علیزاده و فرد نابینا....وبازی آوا جهان را..بیشتر پسندیدم. خسته نباشی به همه بازیگران و عوامل.
عشق و نفرت که در وجود آدمی ریشه از گذر زمان و احوالات وی دارد ...چ خرابه ها که آباد و چ خانه ها که ویران کند.....عروسی خون نمایشی دیدنی با بازیگرانی عاشق که در طول نمایش همچنان پر انرژی و هماهنگ ..و با ریتم و موسیقی..... و من حیث المجموع اجرای خوبی را رقم زدند.خدا قوت به همه عوامل بویژه کارگردان محترم و جناب آقای تتماج عزیز که بی شک زحمات زیادی را متحمل شده اند...دمتون گرم.
تکرار روزهایی که وعده فردا دارد......زخم نمایشی که در آن تلاش همه عوامل منتج به نتیجه گردیده و رضایتی که در چهره تماشاگران میتوان دید .دیدن آن را از دست ندید . خداقوت به همگی. دمتون گرم.
نمایش زخم نمایشی که .... مخاطب را مشتاق به دیدن دوباره میکند....با کارگردانی آقای فرهاد نیا و بازیگرانی که عاشقانه و خستگی ناپذیر تاتر بازی میکنند...و اینجاست که کاری متفاوت ارایه میشود . بسیار لذت بردیم .دمتون گرم.
نمایش خرم هم مدتیست به پایان رسید ...نمایشی ازگوشه ی یک خیابان یک محله یک شهریک کشور.......ودراین دنیا که گاهی به چه بهانه های کوچک فاجعه ها ببار میاورد...و چ بسا چ بی ارزش است جان انسانها........
همواره سلامت باشید.
نمایشی خانوادگی و جذاب که بخوبی احساس غم و شادی درصلح و جنگ...و عشق و فداکاری را با حس و نگاه و موسیقی... به مخاطب انتقال میدهد...
چهارشنبه همه چی خوب بود از نور و عوامل سالن و سکوت تماشاگران تا بازی خوب بازیگران...به ویژه جناب آویژه و جناب میرزاییان...دمتون گرم. خداقوت.