در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ناصر باباشاهی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:33:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رفتم تا اثول فوگارد را ببینم وحال وهوای بکتی نمایشنامه سلام،خداحافط ونگاه اگزیستانسیالیستی اش به زندگی. با شخصیت های مایوس ،تنها ونا امید که از همان ابتدا که نمایش اغاز می شود ،پایان می گیرند.من امده بودم تا شاهد یک تراژدی عصر نوین باشم.نمایش شروع شد.ولی با دراماتورژی یاراحمدی.اشکالی هم نداشت که خوب هم بود..طرح داستانی،حکایت همان خواهر وبرادر فوگارد بود که سالها از هم دور افتاده بودند وفاقد پیوندهای عاطفی با یکدیگر.وحالا دختر امده بود تا طلبش ر اکه شاید بهای زندگی از رفته اش باشد بستاند..همه چیز خوب پیش رفت‌تا صحنه پایانی نمایش که یک اتفاق پیش بینی نشده وبرخلاف حال وهوای نمایشن انرا تبدیل به یک کمدی تلخ کرد .شاید بگوئید خب کمدی است دیگر.دراماتورژ حق داردو.رخداد هم بی مقدمه نبود.دلیلش هم وجودعصای پدر در تمام طول نمایش بر صحنه بود .اما این جواب من را قانع نمیکند.وصد البته از توانمندی شهاب حسین پور نمی کاهد.
طراحی مناسب صحنه که زندگی طویل وخالی وتهی را تداعی میکرد.همراه با بازی هوشمندانه بانور که با دورشدن پرسناژها از یکدیگر. قوت میگرفت وبا نزدیک شدن انها به یکدیگر،تحلیل میرفت.همراه با موسیقی زنده که ضرباهنگ مناسبی به کار می داد.وافکت باران که در طول نمایش اشک می ریخت.باضافه بازی درخشان مهدی فریضه که جای افرین دارد وحس خوبی که ایفای نقش هستر توسط. هدیه آژیدهاک به تماشاگر می داد.همه وهمه حکایت از شعور وذوق نمایشی کارگردان،شهاب حسین پور داشت .
بنظرم بیشتر نگاه سنتی و مدرنیزم داشت تا اگزیستانسیالیستی اینگونه اصطلاحات مربوط به جوامعی است که حداقل پنجاه سال صنعتی شدن
۲۹ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب با خودم زنان تروا را به میهمانی عمارت نوفل لوشاتو برده بودم.برده بودم تا با حامد نصرابادی ودختران وپسران پر تلاشش با حرکات دست وپا وحالات صورت فریاد بزنند که آی بیش از دوهزار سال است که هرروزما را به اسارت می برید.آرزوهایمان رامی کشید.فردا هایمان را توی چمدان هایتان میگذاریدو بی رحمانه به دستفروشان کوشه وکنار دنیا می فروشید.ما دیگر ما نیستیم.کودکانمان بازی را فراموش کرده اند.زنانمان فقط درد می زایند.گرسنگی،شاه بیت غزل های در به دری است.آخر ما به کجا شکایت کنیم ؟دادمان را از چه کسی بستانیم؟ ما قربانیان کدام گناه نکرده ایم؟و آخر اینکه نصر ابادی به اهستگی در گوش من گفت تو به کسی چیزی نگو،اما زنان تروا پیش از شروع نمایش جامپ کات به او گفتند که قرنهاست که جنگ از همه کس قدرتمند تر است
من تا همیشه شاگرد کلاس های تحلیل شما هستم ، استاد باباشاهی عزیزم.قدر دان قدم و قلمتان
۱۱ آذر ۱۴۰۲
ممنون از شما نازنین استاد
۱۱ آذر ۱۴۰۲
سپاس از حضورتان جناب باباشاهی عزیز
ممنونم که به تماشای «جامپ کات» نشستید
۱۱ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ابالدیا را باید شاگرد همان مدرسه ای دانست که هیچوقت بوجود نیامد اما فارغ التحصیلانی بزرگ مانند ابزوردیست های اروپایی وامریکایی را به جهان تقدیم کرد.نویسندگان بزرگی که به اشکال مختلف از جهان هراسناک ودرشرف اضمحلال سخن گفته اند.دراصل بنظر نگارنده،ژنرال مجهول،آخر بازی دیگری است.نمایشی که نویسنده با خلق قهرمانی ضعیف،متوهم ولی اگاه به شرایط موجودو غیر قابل دفاع،تلاش میکندبا طنزی ظریف،تماشاگر را باجهان ایده ال ها وواقعیت های زندگی ژنرال اشنا سازد.ودر این را ه با انتخاب نام آشیل پهلوان روئین تن یونانی برای ژنرال مجهول و من عرض می کنم بی هویت،به تمسخر ژنرال ها بنشیند وزهری را که میخواهد به خورد تماشاچی بدهد به زهر خند تبدیل کند.در این میان ،دکتر در یابیگی،این زهر خند را با شیطنت به خورد تماشاگر می دهد.چگونه؟با خلق سه شخصیت ژنرال برصحنه که دراصل مکمل یکدیگرند ودومارگریت که باز چنین مشخصه ای دارندوزنی به نام کاپیتان که ژنرال تمنایش را دارد ومیتواند بخش نداشته ای از وجود مارگریت باشد.وجالب اینجاست که دکتر دریابیگی همه این ها را با هوش وظرافتی طنز‌ آمیز که در وجودخودش هم دارد،عملیاتی میکند.ودر نهایت با بکار گیری ساز،مانند بکت،پنجره ای را به روی مخاطب باز میکند که یعنی هنوز زندگی جریان دارد.دریابیگی هر چه می خواهد بگوید ولی بنظر من در جای جای نمایش،این بکت است که سرش را بیرون می اورد ،دهان کجی میکند وزیر لب می گوید همه چیز گفته شد.تمومه،تموم.خلاصه این که دکتر دریابیگی وگروه خوبش خسته نباشند‌ که خوب هنر نمائی کرده اند.
استاد عزیزم، بسیار باعث افتخارم بود که به تماشای ما نشستید، ممنون که با قلم زیباتون برای ما نوشتید و ممنون از لطف و توجهتون نسبت به ما❤️❤️❤️
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
سپاس از اینکه برای ما نوشتید استاد عزیز🙏🏻❤️
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
سپاس استاد باباشاهی عزیز
افتخاری است که میزبان نگاه و شنونده نقد زیبایتان هستیم 🙏🎭
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید