در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سعید حسن پور | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:49:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

وودی آلن را می توان اینیشتین دنیای هنر نامید کسی که برنامه های ساده در زندگی او مانند ساز زدن شبانه دریک شب هفته یا دیدن بازی بسکتبال را ترجیح می دهد به دیدن مراسم اسکار البته اگر همزمان شوند از طرفی در جایی آگاهی وعلاقه خود را به دستاوردهای علمی بشر از جمله مکاتب روانشناسی پنهان نمی کند و فعالیتهای او را اساتید در ردیف کمدی مدرن قرار داده اند.نویسنده این نقد به یاد دارد که در دهه ۷۰ و۸۰ به دنبال کتابهای چاپ قدیم در بازارسیاه کتاب بود اما اکنون به لطف فضای مجازی و پادکستهای علمی ناگهان پنجره ای باز شده است و قشری از جامعه تشنه ما را در حال سیراب کردن هست ،که اینجا وودی آلن با آن کار دارد و در زندگی واقعی خود هشدار دوری از توهم علم وغره شدن به آن را به ما گوش زد می کند ،پس در این نمایش توصیه می شود این قسمت بولد شود چون به موازات داستان ، نمایش بیماریهای دوشخصیتی ،وسواس و...بیش از اندازه و حواس پرت کن شده است،انتقاد داستان به قشر عام جامعه می تواند در ردیف دوم قرار گیرد ،اما چرا در رتبه دوم؟با توجه به آگاهی وودی آلن به فلسفه ما باید پیش برویم ،در نگاه هگل به جامعه که به فلسفه دیالکتیک شهرت یافته ،قشر عوام نیز نقش خود را در تاریخ دارند ،ما حوادث را می سازیم نه تاریخ را ،این تاریخ هست که ما را پیش می برد ،سر بسته بگویم اگر ۱۰۰۰ سال قرون وسطی وجود نداشت واین سیر تاریخی نبود قوانین کشورهای مترقی به این گونه نبود،البته که باید آگاه سازی انجام شوداما قرار نیست کسانی که دستی بر آتش دستاوردهای بشر دارند از نا آگاهی عوام برنجند ،هر کسی در یک محله ،خانواده و شرایط خاصی رشد می کند.بر گردیم به نمایش ، هر دیالوگ اشاره به یک مکتب روانشناسی ،جامعه شناسی ،سیاسی و ... داشت ،به موازات داستان یک روانشناس می تواند بنشیند و مروری بر درسهای خود داشته باشد ،یک جامعه شناس ،فیلسوف و...هم همینطور ،این حجم از پیامها در دیالوگها پسندیده نیست چون نام وودی آلن پشت این نمایش قرار گرفته شایسته بود قسمت (قشر تحصیل کرده ، متوهم علم وحتی مجرم) همانگونه که وودی آلن با کمدی آنها را نقد میکند ،برجسته گردد،در قسمتهایی از نمایش این موضوع مشاهده شد .اگر نام وودی آلن مطرح نبود این نقد وارد نبود.از طرفی اصراری بر نمایش یک اثر عین نسخه اصلی آن نیست اما ... دیدن ادامه ›› این انتظار می رود جهانبینی کلی خالق اثر ، بومی سازی ، شبیه سازی و در نهایت پیام خاصی به مخاطب رسانده شود.انتخاب موضوع در شرایط کنونی جامعه به جا بود ، اما از طرفی در نقطه مقابل توهم علم ،جای شک هست که این نمایش موجب گیج شدن و از دست دادن اعتماد به نفس جوانان نشود،چون فقط یک دور مطالعه آثار و دستاوردهای بشر بصورت روزنامه وار به عقیده نویسنده این سطور، حداقل ۴۰ سال زندگی را طلب می کند ،پس ضمن تشکر از دست اندرکاران جوان اما پیشتاز این اثر ،دعوت میکنم دست آنهایی که از قافله عقب مانده اند را بگیرند،فکری وتدبیری شود که جوانان نیز آهسته آهسته دست به قلم ببرند و اعتماد به نفس نوشتن را بدست آوردند ،به قول دوستان آهسته برو تا ما هم برسیم ،این جمله را بعنوان تعریف ضمن نقد نوشته شده از من بپذیرید،خرد یارتان.سعید حسن پور
بارها خواندم و بسیار خواهم اندیشید.
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
[2/26, 18:54] Saeid. H: چرا باید نمایش ص.عه را باید دید؟
وقتی نمایشی از بزرگان تئاتر وسینمامی بینیم که در بهترین تالار کشور به روی صحنه می رودو کل داستان روایت یک پیر مرد کشیش است که در جوانی دچار بیماری روانی بوده است وموجب خودکشی همسرش شده وفرزند خود را نیز رها کرده و آن پسر در باندهای تبهکار گرفتار وتبدیل به قاتل می شود و طی مباحثه ای مفصل با کشیش درنهایت به او می گوید که فرزند او هست وبرای کشتنش آمده است.همین وهمین.قبل از پرداختن به اثر امیر علی ابراهیمی لازم است یکی از بزرگان تاریخ را یادآور شویم،کسی که فونداسیون ذهن بسیاری را از نو پایه ریزی کرد.موریس مترلینگ دانشمند بلژیکی .وفات ۱۹۴۸.فیلسوف،شاعر ونمایش نامه نویس،برنده جایزه نوبل ادبی بعلت اثر فاخر پرنده آبی که در مکتب سمبولیسم بر پایه هر آنچه بشر یافته است در سال۱۹۰۸ بر روی صحنه رفت.این اثر را در جوانی خواندیم و چیزی از آن نفهمیدیم ،خوشبختانه مترلینگ ۳۰ سال پایانی عمر خود را صرف نگاشتن آثار علمی فلسفی نمود ،هر کتاب او یک میلیون دلار در زمان خود به فروش می رفت ،بالاخره در جوانی در کتاب فروشیهای آن آخریها ،آن قدیمی های تارعنکبوت بسته وقتی با دوستان در به در دنبال چاپ قبل از ۵۷ بودیم ،یافتیم ومطالعه کردیم ومتناسب با سن کم در آن زمان چیزهایی هرچند اندک دستگیرمان شد،فراموش نکنید که ما ادم ۱۰ سال پیش نیستیم و۱۰ سال بعد هم حتما بیشتر می فهمیم اگر خرد یاری کند.ذبیح ا..منصوری وشکیبا ترجمه کرده اند البته می دانم منصوری چندان خوشنام نیست در صداقت و کمی در آثار تاریخی برای جلب مخاطب وهیجان دست برده است طوریکه نخست وزیر وقت او را بعلت اغراق در نگاشتن زندگینامه تیمور لنگ مورد عتاب و خطاب قرار می دهد اما هر استدلال مترلینگ به قدری پرقدرت است که به شما قول می دهم منصوری سعی کرده است در حد فهم خود آن را از فرانسه به فارسی ترجمه کند،لازم به ذکر است هر کس بخواهد زودتر به دستاوردهای علمی وعقلی بشر دست یابد بهتر است از مترلینگ شروع کند .برگردیم به نمایش ص.عه ،قرار نیست که بصورت خاص سلیقه خود را به کسی تحمیل کنیم،مثلا چرا وجدان ایسوس راسپیاتی ،گرفتار در پشت نرده ها ،این لباس را پوشیده است؟اصلا وجدان چرا باید با خشم حقیقت را بگوید ،اگر من بودم لحن لطیف تر و التماس به او می دادم و از حرکات بیش از اندازه و دست وپا زدن او می کاستم ... دیدن ادامه ›› چون ایسوس یک فرد مشهور و آبرومندی نبودکه نگران آبرو باشد بیماری بود که راحت وجدان خود را کنار میزند.یا نگاه بی هدف بازیکران را در یک سری سکانسها که مستقیم دغدغه ذهن ایسوس هست به صورت ایسوس راسپیاتی قفل می کردم تا مورد توجه بیننده قرار گیرد وارتباطها تنگاتنگ تر شود ودر نهایت عنصر انسجام را بااین تکنیکها بالا می بردم ،یا حرکات هیستریک پاک کردن لب ودهان توسط بازیگران را کم میکردم اندک مطالعه زبان بدن در روانشناسی علت این تیکهای عصبی را به ما می گوید.بزرگان سبک سمبولیسم تنها اشاره وکلام کوتاهی به موضوعی می کردند و رحمی در کار نبود هر کس قرار است بفهمد بهتر است به خود زحمت مطالعه وتفکر بدهد یا صندلی مقدس تئاتر را اشغال نکند.اما این اثر جسورانه ،با پشتوانه صرفا علمی،در مکتب سمبولیسم بر پایه علم ،در گمنامی،آهسته آهسته در حال پیمودن راه وتکامل است،بدونه پیش فرض و جبهه گیری از علم کمک گرفته وپیش می رود،مسلم است امیرعلی ابراهیمی یک تکنوکرات وعلم گرای بی ادعا هست،خلاق است وسعی کرده چیزی بدونه پیام و پشتوانه نباشد.البته که قصد ندارم این اثر را با پرنده آبی مترلینگ مقایسه کنم،اما ص.عه پا درجای پای بزرگان گذاشته وکج دار ومریض در انزوا پیش می رود،امیدوار کننده است،می شود بسیار درباره این اثر نوشت .سخن آخر ،این سطرها را نوشتم برای آن از خودراضیهای جوان وپیر بند پ دار تئاتر وسینما آن منتقدین وابسته ی متوهم که اصلا در این دایره حساب نمی شوند ،حداقل منتقدینی که واقعا اهل فن هستند کمی فتیله را پایین بکشند ز غرور خود بکاهند وکار این جوانان را ببینند .این جوانان امروز از شماها که افتخار به نقد کارهایشان نمی دهید اگر بیشتر نباشند کمتر نیستند،خسته نباشید.شادزی ،خرد یارتان.سعید حسن پور
نمایش را ندیدم اما از اون خاطره بازی مبحث پرنده آبی لذت بردم، یادش بخیر من هم با خواندن چندباره این کتاب از کودکی تا جوانی چندباری مسحور شدم و هربار بیشتر و بیشتر
۰۸ اسفند ۱۴۰۰
علی تیمورفامیان (teimourfamian)
بسیار لذت بخش بود خواندن نظر شما.
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اثر ص عه از امیر علی ابراهیمی .متواضعانه بی ادعا و بر پایه مکاتب علم روانشناسی وجامعه شناسی،پیشرو،جسورانه،خلاق ،پویا و پر از اظهار نظر در مورد مطالب مختلف ،نظامهای حکومتی ،دوران گذر،فساد در سراسر جامعه ،شخصیتهایی که هرکدام نقابی مخصوص به خود را زده و وارد جامعه می گردندمی باشد. بعد از صادق هدایت کمتر اثری تا این اندازه مبتنی بر علم توسط نویسندگان بی ادعا مشاهده شده است.در مکتب یونگ ،آنیما (زن درونی)وآنیموس(مرد درونی) به عنوان نیروی محرکه عشق وزندگی ارائه شده است.به گفته گذشتگان رویا شیرین است و این موضوع در اثر عروسک پشت پرده از صادق هدایت به رشته تحریر درامده است .جوانی که نامزدی به نام درخشنده دارد جهت ادامه تحصیل به فرنگ می رود و در خیابانی عروسک یک زن زیبا را می بیند ،هر روز ساعتها به تماشای این عروسک می رود در نهایت آن راخریده و به خانه میبرد وسالها با او زندگی میکند و... همچنین بر این اصل اثر بوف کور هدایت با تجربه بیشتر و استادانه نگاشته می شود ،مردی عاشق زن اثیری و فوق بشر می گردد ودر نهایت ،او را در تخت مرده می بیندوناکام می ماند این حقیقت تلخ زندگی است،این همان زن درون است که در ذهن عاشق آن می شویم در دنیایی فانتزی ،زیبا دست نیافتنی .صادق هدایت بسیار از این بازی روزگار سرخورده است ،وقتی در دنیای واقعی عشق تحقق می یابد ،مانند رویا شیرین نیست وقبل دیدن .در نمایش ص.عه قهرمان داستان فردی درون گرا ،بیمار سایکوپات و به شدت درگیر با دنیای شیرین رویا ودرنهایت قاتل می باشد .قبل تماشای ص عه باید با دستاوردهای روانشناسی و جامعه شناسی بشر و آثار هنری مقدم مبتنی بر آنها آشنا بود .نمایش همانطور که در ابتدا گفته شد نویسنده جوان نظرات فراوانی در دیالوگها و بازی گرفتن به مخاطب ارائه می دهد و فرصت بیان همه مطالب مانند اینکه چرا شخصیت داستان قتل انجام میدهد ؟نگاه ما به این قاتل بیمار چیست ؟اینجا فقط جنبه های عاطفی وانسانی شخصیت داستان مختصر بیان ومورد نقد قرار می گیرد و بقیه مسائل در فرصتی دیگر .خب ،روایت خیلی سریع گفته می شود و فرصت کمی به بیننده برای قرار گرفتن در فضای داستان را میدهد،این اشکال در چند سکانس مانند تاثیر اتفاقات جامعه ی در حال گذار،ناپایدار،فاسد و...مشاهده می گردد.بهتر بود صداهای زمینه قطع و روایت آهسته تر آغاز می شد تا بیننده کم کم متوجه اوضاع واحوال گردد اما این قضیه تحت الشعاع ایجاد هیجان برای مخاطب قرار گرفته است ،اما مخاطب تئاتر بیننده عام نیست،لزومی ندارد قاضی این اندازه از صحنه فاصله داشته باشد ،کاغذ مچاله کرده وصحنه را پر از کاغذ نماید و در صحنه هایی سر روی دستان بی اعتنا به حوادث باشد ... دیدن ادامه ›› ،بیننده متوجه می شود که در کجای زندگی قهرمان داستان از قضاوت فرار میکند،اندکی اشاره کافی بود،لباس بازیگران همه سفید و نماد درگیریهای ذهنی قهرمان داستان می باشد،فردی سیاه پوش رفتار او را در جامعه هدایت ونقابی اجتماعی ،عادی با مرتب کردن لباس قهرمان داستان به او میدهد،مرتب رفتار او را کنترل می کند ،رنگ لباس او مشکی هست شاید نویسنده چارچوبهای عقل ورعایت قوانین جامعه مدنی را مشکل ، سیاهودست و پاگیر می بینداما بشر خود قوانین مدنی را وضع کرده هست ،هر انسانی با هر عفیده باید قوانین راهنمایی ،رانندگی وسایر قوانین جامعه را رعایت کند ما برای نظم و راحتی خودمان به واسطه عقل قوانین را وضع کرده ایم و در اجتماع زندگی میکنیم پس چراه سیاه؟ ،با این موضوع به سختی می توان کنار آمد ،از رنگ لباس قاضی پیام خاصی دریافت نشد،شاید سیاه وسفید بهتر باشد قاضی یا گناهکار میکند یا عفو میکند .روایت با نظم و متصل پیش می رود ،همه چیز خوب است ،شخصیت پردازی ،نور ،دکور فقط ماینده وجدان شخصیت داستان در آن انتها حرکات پیچیده زیر نور کم با این شدت فعالیت به نظر لزومی ندارد،صحنه نگاه شخصیت به دخترکان زیبا رو بسیار زیرکانه تحت نور مستقیم اما به سرعت با سروصدای بازیگران از جلوه زیبای عاشقانه وارد فاز جنسی می گردد که این اندازه طولانی بودن و سروصدا دقیقا مقابل آثار صادق هدایت قرار دارد او بسیار زیبا آن زن رویایی را توصیف می کند ،لازم است بار دیگر این ۲ اثر هدایت مطالعه و از این نویسنده بزرگ درسهایی بیاموزیم.بازیگران به خوبی با بنیاد علمی تئاتر توجیح شده اند ،گفتنی است زمانی که دیالوگ خانمها تمام میشد،ایست خود در صحنه وماجرا را رها می کردند ،بیننده حتما حظه به لحظه اکت های آنان را زیر نظر دارد ،اثر روشنفکرانه،منسجم و محکم است ،می توان با بازنگری در چند سکانس کمی روح لطافت در آن دمید ،چون شخصیت داستان قاتل هست اما او یک فرد درون گرا که می تواند عاشق باشد اما او دنیای شیرین و فانتزی عشق را هم دارد پس باید فکری کرد و او را به مخاطب بهتر شناساند.جایی که لازم نیست داستان کش میاید ،وجایی که نویسنده افکار پیچیده خود را مانند اتفاقات بیرونی مثل تغییر حکومت ،نظام پادشاهی،مرام اشتراکی و... را مطرح می کند ،فرصت تفکر و دقت به بیننده را نمی دهد.ر نهایت این داستان کم نظیر در دنیای هنر وعلم را باید ساخت ودائم پرداخت نمود و ادامه داد تا به بهترین حالت ارائه تبدیل شود البته صحنه شلوغ و مطالب فراوان است لذا محل مکث ها و حرکتها وفرصت اندیشه به بیننده دادن بسیار لازم می نمایاند.