[2/26, 18:54] Saeid. H: چرا باید نمایش ص.عه را باید دید؟
وقتی نمایشی از بزرگان تئاتر وسینمامی بینیم که در بهترین تالار کشور به روی صحنه می رودو کل داستان روایت یک پیر مرد کشیش است که در جوانی دچار بیماری روانی بوده است وموجب خودکشی همسرش شده وفرزند خود را نیز رها کرده و آن پسر در باندهای تبهکار گرفتار وتبدیل به قاتل می شود و طی مباحثه ای مفصل با کشیش درنهایت به او می گوید که فرزند او هست وبرای کشتنش آمده است.همین وهمین.قبل از پرداختن به اثر امیر علی ابراهیمی لازم است یکی از بزرگان تاریخ را یادآور شویم،کسی که فونداسیون ذهن بسیاری را از نو پایه ریزی کرد.موریس مترلینگ دانشمند بلژیکی .وفات ۱۹۴۸.فیلسوف،شاعر ونمایش نامه نویس،برنده جایزه نوبل ادبی بعلت اثر فاخر پرنده آبی که در مکتب سمبولیسم بر پایه هر آنچه بشر یافته است در سال۱۹۰۸ بر روی صحنه رفت.این اثر را در جوانی خواندیم و چیزی از آن نفهمیدیم ،خوشبختانه مترلینگ ۳۰ سال پایانی عمر خود را صرف نگاشتن آثار علمی فلسفی نمود ،هر کتاب او یک میلیون دلار در زمان خود به فروش می رفت ،بالاخره در جوانی در کتاب فروشیهای آن آخریها ،آن قدیمی های تارعنکبوت بسته وقتی با دوستان در به در دنبال چاپ قبل از ۵۷ بودیم ،یافتیم ومطالعه کردیم ومتناسب با سن کم در آن زمان چیزهایی هرچند اندک دستگیرمان شد،فراموش نکنید که ما ادم ۱۰ سال پیش نیستیم و۱۰ سال بعد هم حتما بیشتر می فهمیم اگر خرد یاری کند.ذبیح ا..منصوری وشکیبا ترجمه کرده اند البته می دانم منصوری چندان خوشنام نیست در صداقت و کمی در آثار تاریخی برای جلب مخاطب وهیجان دست برده است طوریکه نخست وزیر وقت او را بعلت اغراق در نگاشتن زندگینامه تیمور لنگ مورد عتاب و خطاب قرار می دهد اما هر استدلال مترلینگ به قدری پرقدرت است که به شما قول می دهم منصوری سعی کرده است در حد فهم خود آن را از فرانسه به فارسی ترجمه کند،لازم به ذکر است هر کس بخواهد زودتر به دستاوردهای علمی وعقلی بشر دست یابد بهتر است از مترلینگ شروع کند .برگردیم به نمایش ص.عه ،قرار نیست که بصورت خاص سلیقه خود را به کسی تحمیل کنیم،مثلا چرا وجدان ایسوس راسپیاتی ،گرفتار در پشت نرده ها ،این لباس را پوشیده است؟اصلا وجدان چرا باید با خشم حقیقت را بگوید ،اگر من بودم لحن لطیف تر و التماس به او می دادم و از حرکات بیش از اندازه و دست وپا زدن او می کاستم
... دیدن ادامه ››
چون ایسوس یک فرد مشهور و آبرومندی نبودکه نگران آبرو باشد بیماری بود که راحت وجدان خود را کنار میزند.یا نگاه بی هدف بازیکران را در یک سری سکانسها که مستقیم دغدغه ذهن ایسوس هست به صورت ایسوس راسپیاتی قفل می کردم تا مورد توجه بیننده قرار گیرد وارتباطها تنگاتنگ تر شود ودر نهایت عنصر انسجام را بااین تکنیکها بالا می بردم ،یا حرکات هیستریک پاک کردن لب ودهان توسط بازیگران را کم میکردم اندک مطالعه زبان بدن در روانشناسی علت این تیکهای عصبی را به ما می گوید.بزرگان سبک سمبولیسم تنها اشاره وکلام کوتاهی به موضوعی می کردند و رحمی در کار نبود هر کس قرار است بفهمد بهتر است به خود زحمت مطالعه وتفکر بدهد یا صندلی مقدس تئاتر را اشغال نکند.اما این اثر جسورانه ،با پشتوانه صرفا علمی،در مکتب سمبولیسم بر پایه علم ،در گمنامی،آهسته آهسته در حال پیمودن راه وتکامل است،بدونه پیش فرض و جبهه گیری از علم کمک گرفته وپیش می رود،مسلم است امیرعلی ابراهیمی یک تکنوکرات وعلم گرای بی ادعا هست،خلاق است وسعی کرده چیزی بدونه پیام و پشتوانه نباشد.البته که قصد ندارم این اثر را با پرنده آبی مترلینگ مقایسه کنم،اما ص.عه پا درجای پای بزرگان گذاشته وکج دار ومریض در انزوا پیش می رود،امیدوار کننده است،می شود بسیار درباره این اثر نوشت .سخن آخر ،این سطرها را نوشتم برای آن از خودراضیهای جوان وپیر بند پ دار تئاتر وسینما آن منتقدین وابسته ی متوهم که اصلا در این دایره حساب نمی شوند ،حداقل منتقدینی که واقعا اهل فن هستند کمی فتیله را پایین بکشند ز غرور خود بکاهند وکار این جوانان را ببینند .این جوانان امروز از شماها که افتخار به نقد کارهایشان نمی دهید اگر بیشتر نباشند کمتر نیستند،خسته نباشید.شادزی ،خرد یارتان.سعید حسن پور