در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد صدر | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:22:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اثری نجیب، دغدغه‌مند و قابل تأمل که روایتی دقیق از تاریخ به دست می‌دهد و نگاهی ویژه به جزئیات سرگذشت یکی از زنان دوران‌ساز ایران دارد. بازی‌ها گیرا و تأثیرگذار است: بازی خانم شعبانی در بیان و بدن مسلط و بازی خانم شه‌پرست روان و قدرت تغییر اتمسفر را در خود مستتر دارد و بازی خانم بهارمست نوید ظهور زن مقتدر در آثار تاریخی تئاتر و سینمای این سرزمین را می‌دهد. موسیقی هوشمندانه انتخاب و طراحی لباس و صحنه و نورپردازی در انتقال حس و فضای اثر در عین سادگی، کاربردی هستند.
نمایشی تاریخی-سیاسی که با استفاده هوشمندانه از عناصری سمبلیک در اجرا، اثر را با تمام محدودیت‌های موجود، به خوبی پیش می‌برد. رویکردی که در طراحی لباس نیز استفاده شده و نماد چنین شیوه هنرمندانه‌ای را می‌توان در صحنه‌های موزون یافت. در عین حال بازیگران به شکل تحسین برانگیزی در نمایش حل شده و بازی‌های درخوری را به اجرا می‌گذارند چنان‌که از صدا و چهره و فیزیک بدنی‌شان برای آن‌چیزی که نقش از آن‌ها می‌خواهد، به خوبی بهره می‌گیرند.
نگاهی به نمایش خانه‌ی کاغذی
خانه‎ی کاغذی نمایشی درباره‌ی زن و شوهری است که پس از سی سال زندگی مشترک، در شب سالگرد ازدواج خود به این نتیجه می‎رسند که همدیگر را تحمل کرده‎اند. آن‎ها دلیل بودن کنار هم را، دو فرزند خود می‎دانند اما متوجه آن می‎شوند که در زندگی فرزندان با همسران‎شان نیز جدایی افتاده است. نویسنده‎ی نمایش‌نامه، حمید‎رضا نعیمی، معنای زندگی را در قالبی اجتماعی بیان کرده است. قالب اجتماعی‎ای که نه تنها شخصیت‎های نمایش را بلکه هر انسان دیگری را نیز می‎تواند در بر گیرد. هرکس در هر قشر و مکان، که این مسأله از دید جهان‌شمول نویسنده نمایش‌نامه خانه‎ی کاغذی نشأت می‌گیرد. شخصیت‎های نمایش خانه‎ی کاغذی با طرح جملاتی چون: «وقتی همه مصرف کنن، خوشبخت می‎شن» یا «آدما قادرن در سه شماره بچه‌دار شن و مصرف کنن»، تلفیقی از ناهمگونی‎ها و عنصرهای متضاد زندگی را در مصرف‎زدگی جامعه‎ی انسانی انعکاس می‎دهند. فرآیندی که محروم‌سازی انسان‎ها از زندگی را به دنبال دارد. اغراق موجود در توصیف چنین زندگی‎ای در خانه‎ی کاغذی، بیان نمادین شرایط بسیار سخت زندگی آدم‎های داستان است که نویسنده از طریق آن به هجو‎آمیز بودن زندگی روزمره انسان امروز تأکید می‎کند و طنز موجود در آن، نقشی موثر در شکل‎گیری اتفاق‎ها دارد و در رساندن مفاهیم مستقر در متن یاری می‎رساند. در نمایش خانه‎ی کاغذی، کارگردان، مهدی برومند، درباره‎ی جهان واقعاً موجود، به صورت حقیقی و بی‎پرده سخن می‎گوید و زمانی که آن را به جهان آرمانی خود پیوند می‎زند، تصویری رمانتیک از آن ارائه می‎کند: «قصه‎های مادر بزرگ چه خوب تموم می‎شه». اما آن هنگام که چنین جهانی، به هر دلیلی، در پشت سر باقی می‎ماند و از میان می‎رود، حس اندوه سر بر می‎آورد و نوستالژی رقم می‎خورد: «حتی خوشبختی هم نمی‎تونه معنی زندگی باشه»، و این اشارتی است که نظر نویسنده‎ی نمایش‌نامه در آن مستتر گشته است. بنا بر توضیح فوق، نمایش خانه‎ی کاغذی برداشتی رمانتیک از شرایط اجتماعی است. برومند با استفاده هوشمندانه از عناصری سمبلیک در اجرا چون خاموش و روشن شدن نور، نمایش را با تمام محدودیت‎های اجتماعی موجود، به خوبی پیش می‎برد. رویکردی که در طراحی صحنه، لباس، چهره‎پردازی و حتی پوستر و بروشور نمایش خانه‎ی کاغذی به خوبی استفاده شده است. نماد چنین شیوه‎ای را می‎توان ... دیدن ادامه ›› در صحنه‎ای که پدر «سعید زندی» مشغول پک زدن به سیگار است یافت که عمق تفکر را به بیننده انتقال می‎دهد و تأثیر اندوه اندیشناک‎اش را روی تماشاگر می‎گذارد. خانه‎ی کاغذی نمایشی مفهوم‎گراست و اندیشه‎ی نویسنده و کارگردان پیرامون معنای زندگی، به طرق مختلف در آن بیان شده است اما کلید رمز موفقیت این نمایش در دیالوگ‎ها، مونولوگ‎ها و بسط دادن آن به جایگاه فیزیکی شخصیت‎ها است. مسأله‎ای که با بازی خوب سعید زندی «پدر»، طیبه قاسم‎پور «مادر»، جواد قاسمی «پسر» و نسیم نوری «دختر» همراه شده است و نقش‌آفرینی ایشان نمایشی قابل باور همگام با حضور اندیشه و احساس را خلق کرده است. غافل‌گیر‎ترین نقش‌آفرینی از آن سعید زندی «پدر» است. او به شکل جالبی در نمایش حل شده و بازی تحسین برانگیزی را به اجرا می‎گذارد و از صدا و چهره‎اش برای آن چیزی که نقش از او می‎خواهد، به خوبی استفاده می‎کند. بازی درخشان او با نگاه، سکوت، ایستادن و راه رفتن‌اش بیننده را به وجد می‌آورد و یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های چند سال اخیر را در تئاتر ایران به یادگار می‌گذارد.
سارا صادقیان این را دوست دارد
درود بر شما
و خوش آمدین :)
۰۸ مرداد ۱۳۸۹
محمد عمروابادی (mohammad)
خوش اومدی محمد :-)
۰۸ مرداد ۱۳۸۹
*خوش آمدید!*

"از طرف تیم استقبال دیوار"

سایر دوستان تیم استقبال:
(محمد عمروآبادی، احسان خدادادی، شبنم موتابی،احسان قیاسی، وحید محقق، وحید توکلی، احسان علایمی، سعید ایزدی ... دیدن ادامه ›› پور، کعبه محسن زادگان، امین یزدانی نژاد، اکبر نصرآبادی، سید حامد حسینیان برزی، فاطیما ز، سپیده ابراهیمی، مصطفی آذرکمان، شقایق نیک اختر، حسین سلیمانی، نگین یراقی)
۰۹ مرداد ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در نمایش روال عادی چالشی که بین کارکترها ایجاد می‎شود، ضرورت اثر است و کنش در دیالوگ‎ها شکل می‎گیرد. هم‎چنین عنوان نمایش به درک مضمون و محتوای آن کمک می‌کند و از درون‌مایه‌ی اثر گرفته شده است. از رویکردهای مثبتی که در این نمایش به کار گرفته شده زبان آن است که اشخاصی قابل باور را روی صحنه می‎آورد و شخصیت‎هایی که خلق شده، از سوی تماشاگر پذیرفتنی است. یکی از توانایی‎هایی که هر کارگردان نمایش بهتر است از آن برخوردار باشد، تشخیص این موضوع است که با چه زبانی، نمایش را به اجرا درآورد که دکترمحمدرضا خاکی از عهده‎ی این کار بر آمده است. او در روال عادی، به زبان و ساختاری ساده در خور وضعیت موجود و در جهت واقع‌نمایی دست یافته است. ساختن جو و فضای مناسب «Atmosphere» برای گیرایی کار از ضروریات هر نمایشی است، اما عدم وجود تحرک در روال عادی این ذهنیت را برای مخاطب به وجود می آورد که این اثر می‎توانست نمایشی رادیویی باشد و یا اگر فقط نمایش‎نامه خوانده می‎شد، همان میزان لذت را به ارمغان می‎آورد. بودن عمل نمایشی بیش‎تر در رفتار بازیگران، ضرباهنگ مطلوب‎تری را به اجرا وارد می‎کرد، هم‌چون بالا بردن آهنگ صدا و ... . این اعمال که واسطه‎ی میان نوشتار و بازی صحنه‎اند، می‌توانست ارتباط بیش‎تری را با بیننده‎ی نمایش روال عادی برقرار کنند. یک نمایش رادیویی به مراتب بیش از یک تئاتر به گفت‌و‌گو متکی است گرچه در هر دو، موارد استثئاء هم وجود دارد که نمایش روال عادی یکی از این استثناها است. روال عادی نمایشی دیالوگ‌محور است با تکیه بر کلام و در نتیجه‎ی همین اتفاق است که دیالوگ بر نمایش حاکم شده و تمام فضای نمایش بر اساس کشمکش‎های گفتاری بازیگران است. از طرفی در نمایش روال عادی بازی در سکوت، مهم محسوب می‎شود و بازیگران با نوع بازی خود می‎کوشند نقاط پنهان متن را به تصویر بکشند و این مسأله به خصوص در بازی حساب‌ شده‎ی مسعود دلخواه که متوازن با فراز و فرود متن طراحی شده، تماشاگر را به سمت خود می‎کشاند. هم‌چنین قسمتی از نورپردازی صحنه‎ از کف، روی بازی بازیگران فوکوس بیش‎تری می‎کند و این به دقت تماشاگر در جزئیات بازی بازیگران کمک شایانی می‎کند و در ترکیب با دیگر عوامل صحنه مانند دکور در روند اجرای این نمایش از اهمیت زیادی برخوردار است. دکور، تماشاگر را وارد یک فضای بسته می‎کند که بیانگر اسارت شخصیت‎ها است. در نگاهی کلی کارگردان در قالب یک گفت‌و‌گو و با کم‎ترین امکان برای تحرک صحنه‎ای، در عین برخورداری از متنی ساده، موقعیت نمایشی پیچیده‎ای را خلق کرده که در آن ماهیت واقعی شخصیت‎های نمایش و جهانی که در آن زندگی می‎کنند به خوبی افشا می‎شود. بدین ترتیب ... دیدن ادامه ›› نمایش روال عادی کارکردی نشانه‎شناسانه پیدا می‎کند که در آن زبان بنا بر تفسیر سوسور، نظامی از نشانه‌هاست، گرچه در این اثر دیگر نظام‌های نشانه‎ها مانند اشاره‎ها، حرکات و ... نیز قابلیت استفاده‌ی بیش‎تری داشتند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش نورا اقتباسی است از خانه عروسک هنریک ایبسن که به موضوع تلخ روابط انسانی و جایگاه زنان در جامعه‎ی مردسالار می‎پردازد. این نمایش سنت‎ستیز در زمان نگارش دشمنان زیادی را برای ایبسن رقم زد و کار به جایی رسید که در اروپا بر روی کارت‎های عروسی و میهمانی نوشته می‎شد لطفا درباره‎ی نمایش‌نامه‎ی خانه‎ی عروسک صحبت نکنید. می‎توان گفت این نمایش‎نامه یکی از پایه‎های فمینیسم را یدک می‎کشد که ایبسن با آن به جنگ انسان‎های نخ‎نما شده‎ی جامعه رفت. علیرضا کوشک‌جلالی به عنوان کارگردان بر آن است تا این اثر کلاسیک را با جوامع در حال گذار به مدرنیته تطبیق دهد و با به روز کردن روابط بین آدم‎ها شبیه روابط اجتماعی امروز، عمق وضعیت زنان در این‌گونه جوامع را نمایش دهد. این رویکرد با استفاده از تکنیک‎های غیر رئالیستی و کمیک کردن اجرا و هم‎چنین حذف برخی صحنه‎ها و اضافه کردن برخی دیگر برای درک مضمون همراه بوده است. گرچه کوشک جلالی در جهت تبدیل نمایش‌نامه‎ی ایبسن به قالبی همه‌فهم گام‎هایی اساسی برداشته است اما این اثر آن‌طور که شایسته است با توده‎ی مردم ارتباط برقرار نمی‎کند و اثر را هر چه بیش‎تر به گونه‎ای تله تئاتر تبدیل می‎کند. گرچه تماشاگر با مسائل ساده‎ی مطرح شده‎ی نمایش او ارتباط برقرار می‎کند، اما ضرورت طرح این مفاهیم را فراموش می‎کند و عدم پذیرش شخصیت‎ها و بعضی از عکس‌العمل‎ها را توسط تماشاگر به دنبال دارد. بیش‎ترین تاثیر‎گذاری اثر درست زمانی است که کارگردان عمیق‎ترین تغییرات را در جهت تطبیق نمایش‌نامه‎ی ایبسن با شرایط روز داشته است. به طور مثال اضافه کردن مرگ هلمر در صحنه‎ی آخر که با بازی درخشان پیام دهکردی تکمیل می‎شود، قدمی موثر در ارتباط بیش از پیش با تماشاگران بوده است و یا تغییر عنوان نمایش خانه‎ی‌ عروسک به نورا در جهت تاکید بیش‎تر بر شخصیت زن، چرا که موضوع اصلی‎اش زنان و حقوق آن‎هاست. در این نمایش تغییر شخصیت نورا در انتها و بی‌اعتقادی به معجزه یا وقوع جنون در شخصیت هلمر به عنوان نماد انسانی ضعیف و سلطه‎گر و هم‎چنین طعنه به قوانین جامعه و کارکرد کلیسا در برخی دیالوگ ها به تنهایی ظرفیت تبدیل شدن به صحنه‌ای ماندگار را دارند، اما لازمه‌ی این اتفاق در آثار کلاسیکی چون نورا، توفیق دیالکتیک نظم و نوآوری است که کارگردان میان طرح و ابداع ارتباط برقرار کند. دیالکتیکی که بیننده درک کند و به شناختی تازه از زندگی و روابط و نیروهای حاکم بر آن برسد. از طرفی تغییراتی که نورا به آن‎ها دچار می‎شود، نیاز به زمان دارند. مهم‎ترین کارکرد زمان در این زمینه، موجه جلوه دادن تغییر در شخصیت است. برای شخصیت اصلی این نمایش، نورا، این محدودیت ... دیدن ادامه ›› زمانی، کارگردان را در موجه جلوه دادن و واقع نمایی رفتار و تصمیم، با مشکل مواجه ساخته است و محدودیت زمانی بدل به محدودیت امکانات کارگردان شده است. اما به جز زمان، عوامل دیگری نیز در نمایش نقش دارند، مثلا طراحی صحنه و لباس که از آن در موجه جلوه دادن رفتار یا تغییر درونی یا اخذ تصمیمی متفاوت از جانب شخصیت استفاده شد، مساله‎ای که کوشک جلالی به آن دست یافته است و با بازی خوب پانته‌آ بهرام، پیام دهکردی، بهناز جعفری، احمد ساعتچیان، افسون دلخواه و رضا مولایی از نورا نمایشی قابل قبول به اجرا می‌گذارد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید