این نمایش خوانشی رادیکال از «ریچارد سوم اجرا نمیشود» ماتئی ویسنییک است، که خود پرداختی رادیکال به تئاتر رادیکال میرهولد است. پس با در نظر داشتن نوشتهی ویسنییک و نگرش میرهولد، پیش از شروع صحنهی نخست هم میدانیم که به احتمال زیاد قرار است با رژهی شیاطینِ در کاسهی سر میرهولد و با دریای متلاطم کابوسهای او مواجه شویم، نه یک نمایش رئالیستی یا ملودارم سیاسی معطوف به شهیدسازی از میرهولد.
بازی چند نفر از شخصیتها چشمگیر و برای من بهیادماندنی بود:
میرهولد، در بازی بدنی، ؛ مادر، در بیان؛ سوفلور، در تمامی وجوه؛ و ریچارد، در دینامیک اجرای شخصیت.
نقدی که از دید من میتوان به اجرا وارد کرد:
همانطور که یکی از ضعفهای موسیقی ایرانی در کمپوزیسیون و سمفونیک کردن صداهاست، در قیاس با همنوازی جمعی، یعنی همزمان نواختن یک نت توسط چند
... دیدن ادامه ››
ساز مختلف، در صحنههایی که شلوغی کارناوال شیاطین/بازجو/شخصیتها صحنه را اشغال میکند، چنانکه در عوض همزمان عمل کردن دستهجمعی، عمل صحنهای بازیگران بیشتر و بیشتر در پیشزمینه و پسزمینهی همدیگر، به طریقی که هر کدام متناوبا «زیرصدای» دیگری و بعدتر «نت غالب» تکیهزننده به آن یکیها قرار بگیرد، (خصوصا در وضعیتی که عناصر ویدیویی و میزانسنها نیز سرشار از جزئیات هستند و نگاه مخاطب را قاپ میزنند) امکان تمرکز مخاطب بر رخداد اصلی و شخصیتِ در کانون توجه بهتر اتفاق میافتاد و تاثر ناشی از لحظهی نمایشی عمق و ماندگاری بیشتری پیدا میکرد.
همچنین، در فضای سورئال و اکسپرسیونیستی این نمایش، چنانچه لحظههای واقعیتمحور متعددتر و با درنگ بیشتری به مخاطب ارائه میشد، صفرِ مختصات قابلاتکاتری برای کشف بُردارهای جنون و پارانویا در روان میرهولد در دسترس قرار میگرفت.
در نهایت، از تماشای این نمایش پرشر و شور لذت زیادی بردم و از تیم اجرایی بسیار ممنونم.