بی شک لقب یکی از ضعیفترین کارهای پر سر و صدای سالهای اخیر رو میشه به این کار داد.
اما هیاهوی رسانه ای و پوششهای خبری چه در مراحل ساخت و چه در زمان اجرای کار بخوبی تونست جمعیت زیادی رو به یک سالن بی کیفیت بکشونه.دو ساعتو نیم نشستن روی صندلی های بد و حتی زمین نه تنها مانع از تبلیغ منفی برای این کار نشد بلکه در ذهن خیل طرفداران تیاتر این فکر رو انداخت که حتما با چنین حجم استقبالی کاری بسیار در خور رو خواهند دید.
با برخوردی منصفانه ایده ی کار رو میشه ایده ای خوب دونست.ولی در مرحله پرداخت بشدت از هم گسیخته و ناپخته از آب در اومد.
عباراتی مثل انسان حال-دنیای درون-زندگی مدرن و امثال اینها تا بحال خمیرمایه ی بسیاری از رویدادهای فرهنگی و هنری شدند.اما بطور مثال آیا همگی تونستن موضوعی به اهمیت سردرگمی انسان حال رو انعکاس بدن؟
صرف ارایه ایده ی خوب و نوآورانه نمیشه یک کار رو با ارزش دونست.باید دید که این ایده خلاقانه تا چه حد موفق و نیز قابل لمس بوده است.
نکاتی مثل تکرار مکرر کردار بد رهبر ارکستر و تاثیراتش در زندگی آشنایانش-مرورچندباره ی خاطراتش همگی در مدت زمان اجرا تاثیر مستقیم داشتن.همچنین طنز بی دلیل در برخی صحنه ها کاملا روی کیفیت کار تاثیرگذار بودن.
در آخر هم گفتگوی هر شبه ی کارگردان کار و وارد کردن ایرادات مختلف به جامعه ی هنر
... دیدن ادامه ››
اصلا و ابدا محلی از اعراب نداشت.دلیلی برای بیان این مسایل برای مخاطبان نمایش وجود نداره در حالیکه این مخاطبان هرگز تاثیری مستقیم در روابط بین هنرمندان و خانواده ی سینما و تیاتر ندارن.