در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نسیم قاسمی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 13:49:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در ابتدا، با تکرار دیالوگ‌های هجو مانند، در کمتر از ده دقیقه حوصله‌ام سر رفت. سعی کردم خوش‌بین بمانم و به دنبال معنا و مفهومی بودم که مخاطبان را در شب‌های گذشته به وجد آورده بود. صحنه پر از بازیگرانی بود که هر کدام مونولوگی بی‌ربط و رندوم را روایت می‌کردند. بازیگران آنچنان با فن بیان بیگانه بودند که هر چه با دقت‌تر گوش میکردم کم‌تر معنای جملات‌شان را می‌فهمیدم. با خودم فکر کردم که شاید در ادامه این مونولوگ‌های هجو گونه و اوراکتینگ پیام خاصی نهفته است. شاید کارگردان و نویسنده سعی داشتند تئاتر فیزیکال بی‌آفرینند اما نتیجه کارشان شبیه به احضار روح یا مراسم آئینی قبایل باستانی شده بود که از مفهومی که قرار بود ارائه دهند فاصله بسیاری داشت. در جایی از نمایش شاهد ترکیب موسیقی و بازی بازیگران بودیم، این قسمت موسیقی تاثیرگذاری داشت اما باز هم از مضمون اصلی نمایش دور بود و کوریوگرافی هم مثل دیگر قسمت‌های نمایش اوراکت داشت و نا متجانس بود. انگار کارگردان و نویسنده چیزهایی دورادور شنیده بودند و سعی داشتند الهامات خود را به روی صحنه بیاورند ولی نتیجه آن یک خواب آشفته کابوس مانند برای مخاطبی چون من شد. هر چه جستم، نمایش را به هیچ سبک و فلسفه و ژانر و مکتبی وفادار نیافتم. هیچ ریفرنسی برای آنچه ارائه شد پیدا نکردم. همه چیز انگار کاملا من درآوردی بود. یک من درآوردی ناشیانه که سعی داشت با اوراکتینگ ناشیانه بازیگران، مخاطب را به وجد آورد. این‌ خیل جمعیت روی صحنه حتی می‌توانست یک عده نابازیگر باشند که از چهار راه ولیعصر دعوت به کار شده‌اند. کاش شانس بیشتری به چند بازیگر با استعداد می‌دادند تا حداقل‌ به شکل انفرادی برجستگی بازی خود را به نمایش بگذارند. در بین تمام بازیگران فقط چند نفر فن بیان خوبی داشتند و آنکه آواز می‌خواند را با‌ استعداد یافتم. نکته آخر اینکه در چنین نمایشی اگر از ماسک استفاده می‌شود انتظار می‌رود آن ماسک سمبلی از چیزی باشد، آیا پاندا در ادبیات سمبل چیز خاصی است؟ جز اینکه در خطر انقراض است، آدم را یاد چه چیزی می‌اندازد؟ به علاوه پاندا یک موجود خاص است که تنها در جغرافیای خاصی در زمین زیست می‌کند، نه که مثلا مانند کلاغ و کبوتر و اسب یا ... در هر جایی یافت شود. پس مخاطب انتظار دارد که پاندا بودن ماسک نقشی در بیان مفهوم مورد نظر سازنده ایفا کند، آیا این کار را می‌کند؟ در یک جستجوی ساده میفهمیم پاندا نماد صلح و دوستی است، اگر فرض را بر این بگذاریم که شما از انتخاب این ماسک منظور خاصی داشتید، کجای قصه صاحبان ماسک رویکرد صلح و دوستی داشتند؟ حتی ادایش را هم در نمی‌آورند. شاید تحت تاثیر فلسفه خلق تئاتر ابزورد با ... دیدن ادامه ›› خودشان فکر کرند هرچه دیالوگ‌ها و کاراکترها رندم‌تر باشد نمایش انتلکت پسندتر می‌شود. حال آنکه پیام نهفته در تئاتر ابزورد بسیار غنی‌تر از این حرف‌هاست. اینجاست که حکایت آن پادشاه لخت یاد آدم می‌آید!
من معتقدم هر انسانی می‌تونه با این نمایش ارتباط برقرار کنه. سراسر این نمایش از چالش‌های روزمره ما انسان‌ها با خود (های) درونیمون صحبت می‌کنه و تلنگرهای بجا و دقیقی بهمون میزنه. یکی دیگه از جنبه های مثبت این نمایش اینه که تو انتخاب بازیگرانش دقت شده و اون پیام‌های سمبلیک نمایش رو میشه تو انتخاب بازیگرانش هم به وضوح دید. به نظرم باید شکرگزار شکل گیری چنین نمایش نامه‌ای در ادبیات معاصر ایران باشیم. خوشحالم که به تماشای این اثر فاخر نشستم. امیدوارم مخاطبان دیگه هم فرصت رو از دست ندن و برای دیدن این نمایش وقت بذارن. با آرزوی موفقیت برای تمام هنرمندانی که دلسوزانه در تلاش هستند تا فرهنگ ادبی کشور رو ارتقا بدن.
ممنون که نمایش ما رو برای دیدن انتخاب کردید و ممنون از نظرات سازندتون
۲۰ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید