«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
مدتیه که اساتید روشنفکر و محترم ما فکر می کنند با بازی های دم دستی و ور رفتن سطحی با مفاهیم عمیق و بزرگ میتونن خودشون رو خاص و ویژه جلوه بدن. اولا که این کار نمایش نیست و پرفورمنسه. دوما که حتی پرفورمنس هم قواعد خاص خودش رو داره. کل این کار اقیانوسی بود به عمق یم سانت! صرفا بازی کردن و نقب زدن دم دستی و الکی به مفاهیم صقیل و قابل تأمل. نه تنها با این اداها مخاطب به دست نمیارین، بلکه همین چند نفر طرفدار رو هم از دست خواهید داد.
امیدوارم آدم های دیگه اشتباه نکنن و حال و اعصاب خودشون رو مثل ما با دیدن این کار بهم نریزن. خسته هم نباشید!
یک کار عالی و بدون نقص از بانوی با استعداد و پر افتخار تئاتر، خانم ماهیان نازنین...
یک حس فوق العاده از متن و قلم افسونگر خانم نغمه ی ثمینی عزیز...
یک تجربه ی بی نظیر از بازی اساتید جوان بازیگری، سرکار خانم کردا، و آقایان ابر و ساعتچیان...
سپاس از این گروه بخاطر این کار دلنشین...
82 هزار تومن! کنسرت علی زند وکیله انگار! یا مثلا بلیت اجرای برادوی هستش! کلا اینجا همه چی درهمه! :|
خریدم! خدایا باورم نمیشه که قبل از تموم شدن بلیت ها تونستم یکی بخرم! خدای من ممنونم! :))))))))
من این کار خیلی عالی رو دیشب دیدم. بازی ها فوق العاده روان و بی نقص بود! سپاس از امیر اخوین عزیز...
بازی آقای تابش رو هم من پیش از این توی کار "جشن بی خودی" و فیلم "من دیه گو مارادونا هستم" دیده بودم که بسیار خوب بود، و توی این کار هم خیلی خوب درخشیدن...
نکته ی جالب اجرای دیشب این بود که چند دقیقه ای از شروع کار نگذشته بود که یهو آسمون تصمیم گرفت رگبار و رعد و برق و بارون و تگرگ و ... همه رو باهم بباره! و با توجه به آکوستیک نبودن سالن باران، تقریبا صدای بازیگران به هم دیگه و به ما هم نمی رسید! و این مسئله باعث خنده و تعجب بازیگران و تماشاگران شد... :)
من آخر کار داشتم هی خودمو کنترل میکردم که گریه نکنم، با بغض سرمو آوردم بالا دیدم خود آقای سجادیان هم داره گریه میکنه من دیگه هیچی نفهمیدم. فقط جوری گریه میکردم که شونه هام می لرزید.گفتم خیلی خب حالا الان تموم میشه! نشد! من تا خود خونه همینطور اشک ریختم! حالا درسته که منم افسردگی دارم ولی خب هیچوقت اینطوری سر اجرای زنده حالم بد نشده بود... من نمیدونم چطور باید از این تیم و به خصوص آقای سجادیان نازنین و آقای آذری عزیز. تشکر کنم... دوستان بی نظیر و فوق العاده سپاس... سپاس... سپاس... سپاس...
ستاره : خوشبختانه من قربانی اسیدپاشی نشدم اما... اما تو بیست و هشت سالگی سکته کردم...