بدون پیش فرض از آنچه قرار است شاهدش باشم به تماشای ظلم آباد نشستم.
هرچند نام نمایش و دیدن پوستر آن آماده ام کرده بود تا یک ساعتی بغض جنگ و تاریکی فقر را ناظر باشم و این ایده بعد از ورودم به سالن و دیدن میزانسن ابتدایی و گریم بازیگران در ذهنم شدت گرفت.
اما از همان دقایق نخست نمایش متوجه پیش داوری اشتباه ناخودآگاهم شدم. آنچه دیدم بازی روان بازیگران با لهجه ی باورپذیر و شیرین جنوبی، شوخی های غیر تصنعی و ریتم سریع دیالوگ هایی بود که من و دیگر مخاطبین را خیلی زود به شخصیت های داستان علاقه مند کرد، خبری از تلخی دوران جنگ و فشار عصبی حاصل از تماشای فقر نبود، به زودی خنده ها پس از هر دیالوگ بالا میگرفت و با هر پرده از نمایش مخاطبین راحت تر ، بلند تر و بیشتر میخندیدند و با نمایش ارتباط می گرفتند.
جمیع این اوقات خوش و حس خوبی که به ذعم من مدیون بازی روان مثلث: فرید رحمتی، مهیار اسلامی (که انتظار کمتری از این دو هنرمند نداشتم) و عرفان جوادی (نوجوان خوش آتیه) بود ، کافیست تا ظلم آباد را نمایش موفقی بدانم؛ که از دیدنش می توان لذت برد و تماشایش را به دیگران توصیه کرد.
مواردی که از دید من می توانست در این نمایش بهبود یابد به دو دسته تقسیم می شوند:
یکی بی رمقی پیرنگ اصلی داستان بود.
تحول در احوالات
... دیدن ادامه ››
شخصیت اصلی نمایش غالبا در میان پرده هایی نیمه انتزاعی صورت می گرفت، که شاید کارگردان تصور کرده بود ، دیدن محرک های این تحول، بدون به نمایش درآوردن نمود بیرونی آنها کافی خواهد بود تا بپذیریم کاراکتر اصلی دستخوش دگرگونی درونی شده است ؛ که از دید من ناکافی بود و پیرنگ داستان را الکن رها کرد.
مورد دوم که بیشتر در پرداخت ناپخته ی پرده ای با تک گویی شخصیت زن نمایش به چشم میخورد ، شخصیت پردازی ناکامل سه کاراکتر دیگر نمایش بود که این ظرفیت دست نخورده می توانست تماشای ظلم اباد را از این که هست به مراتب جذاب تر نماید.
در جمع بندی از دید من ظلم آباد نمایشی سرگرم کننده و خوش ریتم ، با بازی های دلنشینی بود که مخاطب را با رضایت به خارج از سالن بدرقه می کند.