در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مراد جمشیدزهی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:45:42
 

نمایش اسکارلتی برای لیلی: مشاور کارگردان
نمایش پاییز آخر: نویسنده

 ۰۸ آبان ۱۳۶۷
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دومین کاری که تو ماه اخیر دیدم.
من راضی بودم.
واقعا یکی از بهترین بازی‌های تئاتری که دیدم رو آقای رحمتی دیشب اجرا کرد.
کار خوب و درستی بود
صبا نجاتی آینده داره اگرچه تو این نمایشنامه کارش خیلی خوب نبود
من کار "بودن" را یک بار دیدم. بسیار عالی بوده. گرچه با کارهای قبلی کمی متفاوته. انرژی تمرکز و تفکر بیشتری از مخاطب می‌طلبه. پیشنهاد می‌کنم ببینید. خودم یک بار دیگه در روزهای پایانی می‌بینم.
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
فکر کنم کار خوبیه؛ خواستی بری بگو باهم بریم
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام
بلیط این نمایش رو قبل از اطلاع از اختلاف بین آقای صدرالدین زاهد و آقای هادی مرزبان خریده بودم.
دلیل انتخاب کار برای من اول شخص شخیص مصدق بود. دوم آقای زاهد که حقیقتا همیشه با افتادگی و درستی و حوصله پاسخگوی دانش آموزان مدرسه تئاتر بودن.
بعد از اختلافات حقیقتا قصد نداشتم کار رو ببینم منتها تعطیلی زیاد خسته کننده شده و کسالت‌ آور.
برای همین و تغییر یکنواختی رفتم کار رو ببینم.
از هادی مرزبان هیچ توقعی نداشته و ندارم.
من برای اکبر رادی احترام قائلم. خیلی. اما کارهایی که ایشون نوشته هیچ وقت سلیقه من نیست. آقای مرزبان اصرار داشته همیشه تا کارهای آقای رادی اجرا کنه و همین نشون میده که حال و هوای کارهای آقای مرزبان، حال و هوای ... دیدن ادامه ›› مطلوب من نیست.
با این حال مصدق و صدرالدین زاهد انقدر جذاب بودن که حضورشون باعث شه بلیط این کار رو بگیرم

در مورد کار باید بنویسم که از آقای کمیلی و آقای بهنام تشکر تعجب می کنم که چطور این ریسک رو پذیرفتن و در کمتر از بیست روز به اجرا، به گروه پیوستن.
به هر حال این عزیزان هم برای اسم خودشون ارزش قائلن.
به نظرم با اینکه خیلی تلاش کرده بودن تا خوب باشن، اما کمی از افتضاح بهتر بودن.
این دو بازیگر با این کیفیت بازی درخشان ترین بازی روی صحنه رو بین بازیگرها داشتن.
وقتی بازی ها انقدر بد باشه که هیچ نکته جذابی در بازیگری ها پیدا نشه دیگه از دکور و نور و موسیقی حرف زدن کار اشتباه و تباهیه.
تماشاگر میاد که از بازی و داستان لذت ببره نه از نور و دکور. ولی باید صادقانه بگم دکور به نسبت خوب بود.
به نظرم نمایشنامه هم خیلی بد بود. درست پرداخته نشده بود.

واقعا ارزش دیدن نداره. واقعا ارزش دیدن نداره. واقعا ارزش دیدن نداره. نمی دونم چی بگم که حق مطلب ادا بشه.

کاش می‌نششتم خونه و به صرف وقت به بطالت و کسالت حال ادامه می دادم. در این حد بد بود.
مراد جمشیدزهی (jamshidzi)
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
بله بله
با درود خدمت شما بازیگر گرامی
درست متوجه شدید
به تاریخ پنجشنبه بیست و شش اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۴.۲۳ دقیقه (طبق پیامکی که از تیوال به خطم رسیده) بلیط این کار رو خریدم و یکی دو روز بعد از طریق پستی که آقای زاهد در اینستا گذاشته بودند متوجه شدم ایشان اصلا در کار نیستند و چه اختلافاتی بروز کرده. عزمم بر تماشا به قصد بر ندیدن تبدیل شد.
شاید برای شما سوال باشد که از کجا مطلع بودم که آقای زاهد در کار حضور دارند و به خاطر ایشان بلیط را خریدم. حوالی دی یا بهمن بود ... دیدن ادامه ›› که اینستاگرام دو سه هزار نفری آقای مرزبان و اینستاگرام آقای زاهد خبر از حضور زاهد به عنوان مصدقِ این نمایش دادند.
این خبر همچنین در خبرگزاری‌ها و گروه‌ها و سایت‌های تئاتری منتشر شد و به مثابه تبلیغی پیش از اجرا بنده رو کنجکاو کرده بود که آقای زاهد چطور از عهده نقش برمیایند.
ضمن اینکه تصور می‌کنم یک مرتبه هم از طریق یکی از شاگردان آقای زاهد توصیه شدم به دیدن اجرای ایشون. گفتند آقای زاهد اشاره داشتن که برای اجرای این نقش زحمات زیادی کشیدند و تمرینات بسیاری داشتند.
پس برای من عینی و قطعی بود که جناب زاهد در کار هستند و مشتاق به تماشای ایشون در نقش مورد اشاره بودم که اتفاقات رخ داده و اختلافات بین این دو مانع شد.

جمله معترضه حضرت عالی و علامت‌ های متعدد تعجب و سوال برای من این ذهنیت رو ایجاد کرد که از کیان کار دفاع می‌ کنید.
علی الظاهر از این کار هم فقط شما به کامنت ها التفات کردید. پس خواهش می کنم حالا که به کامنت اول من پاسخ دادید به این سوالات هم پاسخ بدید:
۱. به نظر شما کلاهبرداری نیست که اسم یک خواننده معروف رو در کار بزنیم و هیچ خبری از صدای ایشون نباشه؟
۲. به نظر شما زشت نیست که روزهای اول اجرا و وقت تماشاگران روزهای اول رو فدای هماهنگی کنیم که باید در تمرین شکل می گرفت و به خاطر نبود انسجام محقق نشده؟
۳. به نظر شما اگر اسم حامد کمیلی و بهنام تشکر و رضا کیانیان و چند نفر دیگر نبود، این دو سه نفری که تمجید کرده بودند باز هم تمجید می کردند؟
۴. هنوز هم معتقدم طراحی نور خوب بود. اما خود شما منصفانه به اجرای نور کارتان از بیست چند می دهید؟
۵. برایم جالب است بدانم نظر شما راجع به بازی ها چیست‌؟ به نظر شما کار در آمده؟

تقاضا دارم حالا که دست به قلم شدید اینها رو هم جواب بدید تا خدای نکرده تصور دیگری نشود.
۰۹ فروردین ۱۴۰۱
مراد جمشیدزهی (jamshidzi)
Zahra Mohammadi
من یک سوال از شما داشتم، شما بلیط را دقیقا کی و از کجا تهیه کردید؟ اگر اشتباه نکرده باشم حداقل یک یا دو هفته قبل از پیش فروش بلیط نمایش مشخص شده بود که نقش دکتر مصدق به آقای تشکر واگذار شده ...
یک بار در پاسخ به آقای زاهد کامل توضیح داده شد. تکرار مکررات است. بخوانید امیدوارم متوجه شوید.
۰۹ فروردین ۱۴۰۱
مراد جمشیدزهی (jamshidzi)
کامبیز امینی
بله دوست عزیزم... خودم هستم... من یک سوال ساده که برام پیش اومد پرسیدم و این حجم عصبانیت شما رو در پاسخ دادن متوجه نشدم و همینطور سوالاتی که پرسیدید... من تقریبا همیشه نظرات کاربران گرامی تیوال ...
تاج سرم.
اگر جایی حس کردید که از ادب خارج شدم دست شما رو می‌بوسم و عذرخواهی می‌کنم.
من‌ مطلقا عصبانی نیستم. خیلی صمیمانه بخوام بگم حس کسی رو دارم که سرش کلاه رفته. متاسفانه از این دست اتفاق توی تئاتر کم نمیفته‌
جواب حضرتعالی رو سعی کردم به تفصیل بدم.
تقاضا دارم به چند تا سوال بنده هم شما جواب بدین.
ذهنم رو روشن میکنه. ممنونم
۰۹ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای این اجرا زحمت گشیده شده بود.
متاسفم که جلوی اجرا را برای چند روز گرفتند.
به همراه دوست عزیزی به تماشا نشستیم.
از دید بنده یک تئاتر معمولی سرگرم کننده بود ولیکن دوست و برادر بنده بسیار لذت برده بود. موفق باشید.
خریدار
محمد رفیعی (mohammadrafiee)
سلام و عرض ادب جناب جمشید زهی. بسیار متشکریم بابت تماشای ما و درج نظرتون و البته نظر دوست محترمتون.❤️❤️??
۱۶ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی ورای فاجعه! متاسفم
Reza1991s، امیر مسعود و نگار امیری این را خواندند
امیرمسعود فدائی و محمد حسین عبدی این را دوست دارند
ببخشید که نمایش ما نتونست نظر شما دو جلب کنه??
۱۸ دی ۱۴۰۰
نگار امیری
ببخشید که نمایش ما نتونست نظر شما دو جلب کنه??
چقد محترم! مرسی
۱۸ دی ۱۴۰۰
محمد حسین عبدی
چقد محترم! مرسی
واقعاً لذت بردم
کاش عوامل کارها کامنت‌های خانم امیری رو سرلوحهٔ پاسخگوییشون قرار بدهند.
۱۸ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راستش کل تئاتر به این فکر می‌کردم مردم به چی میخندن!
من لابلاش به خودمم فحش میدادم که چرا پای این نمایش نشستم ???‍♀️
۱۸ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر موزیکال سلیقه من نیست.
نورا هاشمی هم هرگز بازیگر محبوب من نبوده.
اما این نمایش را دوست داشتم.
هماهنگی در رقص‌ها چشم نواز بود.
دوستش داشتم.
یک تئاتر اکسپرسیونیستی بود. ویژگی‌های یک نمایش اکسپرسیونیسم را داشت. این ویژگی‌ها را مرور کنیم:
۱. در غالب رویا و کابوس و خواب داشت بیان می‌شد.
۲. در این نمایش‌ها همه شخصیت‌ها اسم ندارند و احتمالا نماینده توده‌ای از جامعه خواهند بود.
۳. دیالوگ‌ها بر خلاف دیالوگ‌های معمول شعرگونه یا دارای معانی‌ای است که لازم است به آن فکر شود
۴. دکور ویژه و خاصی دارد که با دکور تئاترهای رئال یکسان نیست
۵. در این نوع نمایش برای اجتناب از جزییات رفتارهای انسانی، ممکن است یک بازیگر بیش از اندازه تحت‌ تاثیر قرار گیرد و حرکات گسترده و مکانیکی عروسکی ... دیدن ادامه ›› را انجام دهد.


حس می‌کنم قصه یک جاهایی لنگید. یعنی حس می‌کنم اوشان محمودی کارگردان بهتری است تا نویسنده بهتری!
کارش هم متن را داشت قوی جلو می‌برد هم فرم را.

پیرنگ بیرونی همان دنیای عروسکی است که دیدیم.

پیرنگ درونی‌اش اما با صفاتر است.
پاپ نماد روحانی نبود. دائم داشت ارجاع می‌داد به کتاب مقدس. پاپ معلم کتاب مقدس بود.
که بچه را ایستاده دوست نداشت. خوابیده و دمر دوست داشت.
به عروسک هم رحم نمی‌کرد.
کدام کاراکتر مشهور ایرانی جز س.ط می‌توانست باشد؟
در اجرای حتی مدل موی صادق برقعی بازیگر پاپ (با اینکه کچل نبود) مثل س.ط زده شده بود.
عروسکی را می‌برد. می‌کشید به بیرون. یکجا بالا و پایین رفتن عروسک را دیدیم.
عروسک را برای لهو و لعب می‌برد.
حتی یک صحنه بر روی صحنه با او ملاعبه کرد.
نهایتا در آخر نمایش خاطرتان هست که همه عروسک‌ها و کارلو فریاد زدند.
اما صدای فریاد شنیده نمی‌شد.
داشت به اعتراضی اشاره می‌کرد که اینها تلاش کردند، شکایت کردند و به دیوار اصابت کرد. به هیچ جا نرسیدند!

من تئاتر خوبی یافتمش.
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
من 11 تا کامنت میبینم یا واقعا 11 تاس؟ :))
۱۱ دی ۱۴۰۰
سید حسام حجازیان
من 11 تا کامنت میبینم یا واقعا 11 تاس؟ :))
باگ تیواله!! گاهی وقت‌ها این‌جوری میشه.
۱۱ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
به همه عوامل نمایش خسته نباشید میگم

بعید می‌دونم کسی باشه که بگه این کار دکور ضعیفی داشت.
یا بسیار بعیده بازی‌ها از نظر هیچ کس ضعیف ... دیدن ادامه ›› تلقی شده باشه.
همین‌طور طراحی نور و گریم و ...
همه چیز این نمایش از نظر من عالی بود جز متن.


نمایش‌نامه به بیان احساسات، رویاها و تصورات غیرواقعی نویسنده از آدم‌های واقعی پرداخته بود.
در این نمایش‌ نمادسازی زیادی صورت گرفته بود. در ادامه متن می‌نویسم و نظر خودم رو هم عرضه می‌کنم.

علی شمس در بیان سبک نوشته عاشقانه! کمدی تراژیک! گروتسک! تاریخی!

جنبه غالب توی گروتسک به خنده ای مربوط میشه که خصلت هنجار گریزانه داره، گروتسک هر آن چیزی که تحریف شده، غیر عادی، غریب و زشت را شامل می شود که از بستر معمول روایت انحراف یافته است. و این خنده‌ها در نمایش احتمالات برای من مقبول نبود. توضیح میدهم.


پیرنگ بیرونی کار همانی بود که فکر می‌کنم افراد راضی از تماشا فقط به آن پی بردند.
اما طرح اصلی نمایش بسیار برخورنده بود و ناشی از عقل کل پنداری نویسنده بود!

تصاویر این اجرا اغلب نمادهای نامانوسی از اغراق رو دارند و این اغراق آمیخته با اجزایی ناهمگون هست که برای ما همانند جهانی وارونه و نامعقول جلوه می کند.
این نامانوسی و ناهمگونی را ما می‌تونیم در نمایش احتمالات با هم‌دوره کردن آدم‌های غیر هم‌عصر ببینیم.



پس با این توضیحات در این مدل از نمایش نباید دنبال شخصیت‌های تاریخی باشیم!
ینی نباید بنشینیم ببینیم آغامحمدخان چه می‌گوید! همسر صیغه‌ای ابوعلی سینا چه می‌گوید! یا لطفعلی خان چه می‌گوید! یا یزدگرد سوم چه می‌گوید!
اینها آمده‌اند که نویسنده از حضور آنها برای بیان غیرمتعارف منظورش استفاده کند. پس جملات و افعال آن‌ها مطلقا "روایی" ندارد و باید منظور نویسنده از متن را فهمید و باید به نمادها پرداخت و رمز آنهاا را گشود.

علی شمس با نمایش احتمالات دارد سیاسی صحبت می‌کند.

وقتی هم دارد درباره شاهی صحبت می‌کند خیلی طبیعی است که منظورش اشاره به حکومت‌ آن دوره نباشد. چون روشی از نمایش را برگزیده که اصلا واقعی نیست!
دارد به مساله جامعه و نسبت مردم با حکومت و حکومت با مردم و همین‌طور حکومت با نخبگان و نخبگان با حکومت می‌پردازد.

اما مساله علی شمس در نمایش بیشتر از حکومت‌ها، مردم، جهالت مردم و به صراحت خریّت آن‌هاست. این بحث خریت را علی شمس با گنجاندن شخصیت خر در نمایشش به طور رسمی به تماشاگر می‌گوید.


به عبارتی نوک پیکان نقد نمایشنامه‌نویس دقیقا مردم هستن!


تا جایی که حضور ذهن دارم یازده داستان در ۵ احتمال علی شمس بود
۱. پیش درآمد در کتابخانه ملی
بحث شعر حافظ خواندن و آموزش شعر حافظ به خر بود. شخصی در تلاش است اشعار حافظ را به خر بیاموزد . خر نمی‌توانست شعر حافظ را بفهمد. نمی‌توانست بخواند. واکنشش یک چیز بود فقط: عر می‌زد!
بیخیال شعر خواندن شد. گفت تو که می‌گویی عر! لااقل عربده بزن و از خر خواست عربده بزند. (عربده نشانی از اعتراض است)
خر باز عر زد
خر اینجا از دید شمس مردم هستند و او که در کتابخانه است دارد سعی می‌کند آگاهی و حس اعتراض را به مردم القا کند.
واکنش مردم ثابت است. فقط عر می‌زنند!

۲. معشوقه ابوعلی سینا
زنی که معشوقه ابوعلی سیناست مورد بازجویی و شکنجه قرار می‌گیرد. که چه کسی را کشته. بزرگترین کسی که کشته چه کسی بوده. زن میگوید سقط بچه‌ای که از ابوعلی سینا باردار بودم بزرگترین قتل من است. بچه‌ای که قرار بود فیلسوف شود. یک اسم الکی هم بر این طفل گذاشته شده.
ما یک چیزی داریم به اسم روایی یک واقعه تاریخی.
این ماجرا اصلا روایی نداشت. با توجه به روایت اکسپرسیونیستی که نویسنده انتخاب کرده بود محل خرده گرفتن نیست.
منتها اینکه خیلی بی محابا به یک شخصیتی که در تاریخ کشور به بزرگی نام‌اور شده تهمت زنا بزنی و زن‌بارگی، مساله‌ایست که اثبات نشده است. چیزی که کم و بیش در تاریخ شنیده شده لیکن ترور شخصیتی ملی است که مرده و نمی‌تواند از خود دفاع کند!
و تو با این توجیه که احتمال هر چیزی در احتمالات وجود دارد، از این می‌گذری و یک چیزی در ذهن تماشاگرت می‌گنجانی.

۳. دو ملای عارف که کتابشان را زیر اداره اب و فاضلاب نیشابور پنهان کرده‌اند
دو عارف بودند. برای دو قرن مختلف. نشان می‌داد که این‌ها به وسیله آن کس که از کتابخانه آویزان بود نجات پیدا کردند، اما فکر می‌کردند کرامت خودشان بوده که از مرگ رهیدند.
در نهایت با خریت خر (همان مردم) و لو دادن آن دو توسط خر به دار باقی می‌روند.
این دو یکی عطار و دیگری عارفی است که نامش از ذهنم پریده!
شوخی ریزی با آن‌ها می‌شود. کتاب‌هایشان مورد شوخی قرار می‌گیرند و نهایتا به خنجر مغول به آن دنیا می‌روند.
مغولی که سال حمله‌اش به هر دوی این‌ها نمیخورد. (اینطور یادم است)
نهایتا کتابشان زیر اداره اب و فاضلاب نیشابور چال می‌شود و رحم الله من یقرا الفاتحه ...
اینجا باز دارد به عرفا متلک می‌گوید. اینکه کتابهایشان به چه دردی می‌خورد. بحث دو عارف با هم سر اسم کتابها. یکی می‌گوید اسم کتابم کوتاه است و این رمز توفیقم است (عطار) و با همین الگو دیگری را تمسخر می‌کند. می‌گوید کتابهای من به خاطر کم سیلاب بودن و بیان سهل به خاطر مانده‌اند.
اینجا باز شمس دارد به بزرگان عرفان کشور تعرض می‌کند! چرا؟ چون چیز‌هایی را ترویج دادند که به درد خودشان هم نخورده. خودشان را هم با آموخته‌هایشان نتوانستند از مرگ نجات بدهند. کتابهایشان هم تهی از محتواست. فقط به خاطر اسامی خاصشان باقی مانده‌اند!

۴. یزگرد سوم
قطعه‌ای از نمایش یزدگرد سوم و حماقت مردم در نشناختن خادمین خودشان را به تصویر می‌کشد که به دست یک اسیابان ابله کشته میشود! من قائلم که اینجا هم به بیضایی متلک گفت. جسارت بزرگی کرد.

۵. نویسنده‌ای که کتابش را بر سرش کوبیدند تا مرد
این نویسنده هم تاریخ داشت.
این کتاب اسمش یک کلمه بود اگر دقت کرده باشید.
نوشته یوسف مستشار الدوله.
این یکی از اولین تلاش‌های مکتوب ایرانی‌ها برای اجرای حکومت قانونی بوده!
اسمش یک کلمه است و آن یک کلمه از دید نویسنده قانون است.
روشهای مترقی کشورداری را با افکار سکولار تدوین کرده.
یک کلمه را بر سرش می‌کوبند و به خوردش می‌دهند.
خر کجاست؟
دور صحنه می‌چرخد!
همه چیز گویاست. شاید شرح بیشتر نخواهد.

۶. شکنجه نطفه ابوعلی سینا توسط ساواک
نطفه را سقط کردند، آن هم نطفه‌ای که قرار بوده فیلسوف شود، آن هم توسط مادرش (چون مادر به قتل طرف اعتراف کرد و حکومت بچه را نکشته بود ) حکایت از این دارد که فکور و دانشمند از شکم‌ها زاده نمی‌شود. اگر هم بخواهد بشود سقط می‌شود. مادران عالم و فرهیخته نمی‌زایند!

۷. دو زن که کتاب زاییدند
این دو زن کتاب زاییدند. یکی کتابهای نازک و یکی کتابهای قطور
یکی سایکو زایید که حجمش کم بود
دیگری به حجیم زاییدنش می‌بالید. چه زایید؟ کلیدر!
کلیدر دولت ابادی.
در مورد درون مایه کلیدر هم همه مطلعید. اتفاقاتی که بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه‌ای از کشور گذشته. رنج و محنت مردم و سازگاری آن‌ها با این ماجرا...
مادران افرادی ظلم پذیر را با افتخار می‌زایند و این را کتابها در تاریخ خواهند نوشت. مثل کلیدر!
اینجا هم به دولت ابادی حمله شد.

۸. لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار
در مواجهه دو حاکم سطح دغدغه آنها در بحث‌هایشان بسیار نازل بود. گفتگوی طنزی بود.
نقش مردم در این بین جالب بود.
توضیح بیشتر ندهم. مثل موارد دیگر که گفتم محکوم مردم بودند.

۹. حکایت مولوی، کنیز و خاتون
اینجا هم جناب شمس به مولوی طعنه می‌زند که چرا محتوایی انقلابی تولید نکرده. چیزهایی می‌گوید که نازل و به درد نخور است.

۱۰. اتفاقات کتابخانه شهید علی شمس در بندر صیراف
۱۱. شعر خوندن دختر مراجع به کتابخانه
باز هم اینجا اشعار تا کمی سیاسی سهراب سپهری، نیما یوشیج، براهنی و ... را در هم آمیخت و محکومشان کرد.

خواننده شعر با زبان ناشنوایان حرفش را ترجمه کرد تا بفهمیم! ولی از دید کارگردان باز هم ما متوجه نخواهیم شد!
ما کَریم!!



چند شخصیت داشتیم به کل؟
دوست دختر ابوعلی سینا
مرد کتابدار
معشوق مرد کتابدار
دو زن باردار
دو الاغ
آغامحمدخان
لطفعلی خان
یزدگرد سوم
مرد آسیابان قاتل یزدگرد
دو عارف مشهور
سرباز مغول
دو مستنطق یکی برای دوره پهلوی و یکی برای دوره ابوعلی سینا
یک نفر که آویزان از نرده‌بان بود و داشت نمایش را به کل نظاره می‌کرد.

ابتدا باید تکلیفمان را با این اشخاص و نمادها مشخص کنیم؛
نطفه به حرام بسته شده ابوعلی سینا که فریز شده بود و رفت به اتاق سبز، از آنجا برگشت و باز شکنجه شد نماد که بود؟
کسی که در شکم مادر رنج دیده بود و وقتی به پایان کار هم رسید داشت رنج را تحمل می‌کرد. کسی که طالعش رنج کشیدن بودن!
طبیعتا اینجا سوژه حکومت‌ها نیست!
سوژه حکومت‌ها هستند و مردم!
پس متلک مشخصی به یک حکومت نمی‌اندازد. چون این شخص را در دو دوره پهلوی و عصر ابوعلی سینا دارد تحلیل می‌کند. اتفاقا در هر دو عصر این بشر را نابود کردند!
مرد آویزان از قفسه دایره المعارف کشور و ادبیات ما بود. جاهایی راجع به داستان‌ها صحبت کرد. لغت‌ها را معنی می‌کرد و ...

زن ابوعلی سینا و زنان باردار دیگر نماد مادرانی بودند که گرچه مترقی شده‌اند اما بچه‌شان را با ظلم‌پذیری تربیت می‌کنند. از شکم زن‌های باردار دوم چه کتابی بیرون پرید؟
یکی سایکو که بی‌خطر بود.
دیگری چند جلد کلیدر. کلیدر و روایتش هم مشخص است. مردمی که تحت ظلم حکومت زمان خود بودند و ساکت ماندند و رنج کشیدند و ...
خب الان هم می‌گویید دارد به حکومت خاصی متلک می‌گوید؟ اینجا هم باز مخاطب مردمند! و مادرانی که فرزندانشان را تو سری خور بار می‌اورند. فرزند ابوعلی سینا که طبق نوشته نویسنده در قرنها امتداد داشت و همواره رنج کشید! فرزندان اینها هم گرچه کتاب‌خوانده به دنیا می‌آیند اما رنج کشیده!


گفتم خر نماد حماقت است. حماقت چه کسی ولی؟ طبیعتا مردم! می‌خواهم دلایلی روشن از قسمت‌های دیگر متن به شما نشان بدهم که این متن مشکلش حکومتها نبود! گرچه به حکومت‌های مختلف می‌زد اما مشکلش مردم بودند.

اینکه شمس فکر می‌کند هیچ کس چیزی نمی‌داند و او می‌داند سم است. قبلا هم در تعرض به شهریار این را نشان داده بود. اعتماد به نفسش زیاد است. متاسفانه حد خودش را هم نمی‌داند.
اول اینکه کاش تگ اسپویل میخورد نوشته.
دوم بنظرم جنس شوخی که با ادبیات میکرد توهین آمیز نبود بیشتر از جنس شوخی های وودی آلن با همینگوی، پیکاسو، فیتز جرالد، گرترود استاین و ... تو "نیمه شب در پاریس" بود.
۰۹ دی ۱۴۰۰
سلام ارادت
نمایش رو ندیدم اما در قسمت هایی از نظرتون در مورد عدم تطابق زمانی دو نکته هست که به نظرم درست نیست
اولیش اینکه عطار به دست مغول ها کشته شده و دومیش اینکه آغا محمد خان قاجار و لطفعلی خان زند هم دوره بودند و آغامحمد خان دستور شکنجه های زیاد و تحقیرآمیز و در نهایت مرگ لطفعلی خان را صادر کرد.
۱۰ دی ۱۴۰۰
پویا فلاح
سلام ارادت نمایش رو ندیدم اما در قسمت هایی از نظرتون در مورد عدم تطابق زمانی دو نکته هست که به نظرم درست نیست اولیش اینکه عطار به دست مغول ها کشته شده و دومیش اینکه آغا محمد خان قاجار و لطفعلی ...
سلام پویای عزیز
سه اشتباه در متن داشتم که با تذکر شما ادیت کردم. البته که این در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی‌کند. به هر حال مرسی اشتباهم را گوشزد کردی
۱۰ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر