در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سجاد جعفریان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:16:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

هم ز تفت عشق جانش سوخته
هم ز تاب جان زفانش سوخته

روزیِ آخرین روز اقامتم در تهران و پیش از راهی شدن به شیراز،سعادت تماشای سعدی و عاشقی هایش به روایت عمار تفتی عزیز و دوست داشتنی بود.
آنچه در مدت زمان این اجرا تجربه خواهید کرد بی زمانی است و به سودای عشق مشغول و از غوغای جهان فارغ خواهید شد.
جدای از محتوا و اجرای اثر،ملموس ترین اتفاق،شریک شدن در ذوق تک تک اعضای گروه بود،با همه قلب لذتی را که عشق در رگ هایشان جاری می کرد را می شد به خوبی دید و احساس کرد. هیچ چیزی گویی نمایشی نبود،بی ریایی و زلال بودن،بی پروایی،شادی،هم دلی،اشتیاق،آزادی و بی تکلّفی همان ویژگی های حقیقی عشق بود که بر صحنه می درخشید.
بر خلاف بسیاری از اجراهایی که این روزها _در سراسر جهان_ ویژگی مشترکشان مرعوب کردن و شگفت زده کردن مخاطبان است و برای نیل ... دیدن ادامه ›› بدین مقصود از تکنولوژی تا چهره های مشهور و تعدد نفرات بهره میگیرند ،این اجرا دستهایش را بر شانه های عشق گزارده بود و با سادگی تمام و بدون هیچ ادعایی که رنگ شعار به خود بگیرد با مخاطبش حرف میزند آن هم شاعرانه.
ما آدم ها سراسر گره در گره ایم و مناسبات جهان امروز نیز این کلاف را سردرگم تر کرده است،عمار تفتی که صورتش نیز از سیرت دردنوشش خبر میداد،دستانش را در دستان عالیجناب عشق،سعدی گذاشته بود و داستانش را به زبان عشق و شعر و حکمت، سرخوشانه روایت میکرد،دردنوشان حکایت آشتی انسان است با خودش و جهان.
اگر حال جهانتان چو‌ غنچه فروبسته است،دریغ نکنید و عاشقانه با دردنوشان هم نفس شوید که گره گشاست چرا که فرمودند:
بی عشق نگشاید گره.
امید که این تلاش شریف و ستودنی که حلقه مفقوده این روزهای زندگیست مهمان همه شهرهای ایران عزیزمان گردد و عشق و خرد در جای جای این سرزمین جاری شود.
آقای عمار تفتی
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بُود .

هم ز تفت عشق جانش سوخته
هم ز تاب جان زفانش سوخته

روزیِ آخرین روز اقامتم در تهران و پیش از راهی شدن به شیراز،سعادت تماشای سعدی و عاشقی هایش به روایت عمار تفتی عزیز و دوست داشتنی بود.
آنچه در مدت زمان این اجرا تجربه خواهید کرد بی زمانی است و به سودای عشق مشغول و از غوغای جهان فارغ خواهید شد.
جدای از محتوا و اجرای اثر،ملموس ترین اتفاق،شریک شدن در ذوق تک تک اعضای گروه بود،با همه قلب لذتی را که عشق در رگ هایشان جاری می کرد را می شد به خوبی دید و احساس کرد. هیچ چیزی گویی نمایشی نبود،بی ریایی و زلال بودن،بی پروایی،شادی،هم دلی،اشتیاق،آزادی و بی تکلّفی همان ویژگی های حقیقی عشق بود که بر صحنه می درخشید.
بر خلاف بسیاری از اجراهایی که این روزها _در سراسر جهان_ ویژگی مشترکشان مرعوب کردن و شگفت زده کردن مخاطبان است و برای نیل ... دیدن ادامه ›› بدین مقصود از تکنولوژی تا چهره های مشهور و تعدد نفرات بهره میگیرند ،این اجرا دستهایش را بر شانه های عشق گزارده بود و با سادگی تمام و بدون هیچ ادعایی که رنگ شعار به خود بگیرد با مخاطبش حرف میزند آن هم شاعرانه.
ما آدم ها سراسر گره در گره ایم و مناسبات جهان امروز نیز این کلاف را سردرگم تر کرده است،عمار تفتی که صورتش نیز از سیرت دردنوشش خبر میداد،دستانش را در دستان عالیجناب عشق،سعدی گذاشته بود و داستانش را به زبان عشق و شعر و حکمت، سرخوشانه روایت میکرد،دردنوشان حکایت آشتی انسان است با خودش و جهان.
اگر حال جهانتان چو‌ غنچه فروبسته است،دریغ نکنید و عاشقانه با دردنوشان هم نفس شوید که گره گشاست چرا که فرمودند:
بی عشق نگشاید گره.
امید که این تلاش شریف و ستودنی که حلقه مفقوده این روزهای زندگیست مهمان همه شهرهای ایران عزیزمان گردد و عشق و خرد در جای جای این سرزمین جاری شود.
آقای عمار تفتی
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بُود .
درودها بر شما
عشق و خرد ویژگى شماست
دردنوشان آیینه اند در برابر شما و فرخنده باد بر شما این همه زیبایى و رعنایى که دارید و در ما دیده اید

سپاسگزارم که با ما حال خوشتان را به اشتراک گذاشتید
۱۷ آذر ۱۴۰۳
عمار تفتی
درودها بر شما عشق و خرد ویژگى شماست دردنوشان آیینه اند در برابر شما و فرخنده باد بر شما این همه زیبایى و رعنایى که دارید و در ما دیده اید سپاسگزارم که با ما حال خوشتان را به اشتراک گذاشتید
به امید دیدار در شهر زیبای سعدی و اینکه باز هم در دیماه روبروی آیینه زلالتان به تماشا خواهم نشست اگر خدا بخواهد.
۱۷ آذر ۱۴۰۳
سجاد جعفریان
به امید دیدار در شهر زیبای سعدی و اینکه باز هم در دیماه روبروی آیینه زلالتان به تماشا خواهم نشست اگر خدا بخواهد.
ان شاء الله
۱۸ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید