در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سبحان امین طهرانی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 05:10:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
داستان حضور من در این نمایش دقیقا به مانند داستان بازرس اوهل در فیلم ایلوژنیست بود.
از ابتدای شروع نمایش (حتی قبل از شروع نیز!) کوله باری از نقدها و نکات ریز و درشتی بود که پشت سرهم در نظرم می‌آمد و با خود احساس می‌کردم چقدر دید و نگاه باز و روشن و دقیقی دارم که این ایرادات رو میبینم 😅
از شلوغی‌ها و دیالوگ های گُنگ و طولانی و خسته کننده گرفته تا غیرقابل تشخیص بودن نوع بازی و فعالیت بازیگران سایه؛ از استفاده از زبان‌های غیر از زبانی که مخاطب ممکن است بفهمد گرفته تا آمد و شد های بی علت (به نظر بنده) و حتی روند سریع و کوبنده ای که متل مشت های آن مشت زن، مخاطب را گیج می‌کرد.
تا پایان نمایش در حال یافتن و کشف رمز بودم! که ناگهان در آخر نمایش مثل یخ وارفتم و به مانند بازرس اوهل در سکانس نیمه پایانی فیلم ایلوژنیست خود را در موقعیتی یافتم که گویی از اول نمایش درحال بازی خوردن بودم و پیش خود فکرمیکردم که بسیار زیرکانه نمایش را کشف میکنم.
حس من در پایان نمایش درست مثل بازرس اوهل بود که از بازی خوردن خود و اینکه کسی پیدا شده بود که از او زبل تر و زیرک تر بوده، می‌خندید و با اینکه سرش کلاه رفته بود اما بازهم از گول خوردن خود خوشحال بود و می‌خندید؛ خنده ای از سر ذوق؛ ذوقی برای اینکه حداقل به کسی باخته که از او باهوش تر و زیرک تر بوده.
و این نمایش مرا به طرز بسیار بسیار لذت بخشی گول زد.
واقعا در درجه اول به نویسنده و کارگردان باید تبریک گفت بابت چنین ذهن پویا و خلاقی.
همچنین خداقوت به کل تیم که این بی‌نظمی های هماهنگ را دقیقا هماهنگونه که باید می‌بود، توانستند پیاده کنند.
درود بر شما و آرزوی موفقیت های روزافزون 💐🌺💗
جناب طهرانی کاش غیر از نمایشهای گروه مربع به نمایشهای دیگه هم علاقه داشتید که ما از این قلم زیبا و ذهن نقادتون برای نمایشهای دیگه هم بهره میبردیم.
حیفه واقعا که تو صفحه پروفایلتون فقط تاکنون نقدهایی مربوط به نمایشهای ص.عه (سه بار)، نمایش فلوسی و نمایش ترین حرفه‌ای موجوده.
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
سیدمهدی
جناب طهرانی کاش غیر از نمایشهای گروه مربع به نمایشهای دیگه هم علاقه داشتید که ما از این قلم زیبا و ذهن نقادتون برای نمایشهای دیگه هم بهره میبردیم. حیفه واقعا که تو صفحه پروفایلتون فقط تاکنون ...
سپاس از نظر شما دوست عزیز. بنده به نمایش های دیگه هم علاقه دارم. کماکه تجربیات دیدن نمایش های دیگه رو هم در تیوال بنده میتونید مشاهده کنید بزرگوار ولی خب باید اعتراف کنم اونموقع خیلی در وادی نوشتن نظر روی تیوال نبودم و بیشتر با خود نویسنده و کارگردان گفتگو میکردم.
ایشالا در آینده نمایش های دیگر هم تلاش می‌کنم نظر بدم
درود و شب بخیر
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
سبحان امین طهرانی
سپاس از نظر شما دوست عزیز. بنده به نمایش های دیگه هم علاقه دارم. کماکه تجربیات دیدن نمایش های دیگه رو هم در تیوال بنده میتونید مشاهده کنید بزرگوار ولی خب باید اعتراف کنم اونموقع خیلی در وادی ...
ممنون. بله بنده هم باتوجه به پروفایلتون عرض کردم.
عرض درود و احترام متقابل 🙏
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در اول میخواستم مثل نمایش ص.عه خیلی روی نقد این کار دقیق بشم و از نوع بازی و نوع طراحی صحنه و... بگم ولی وقتی به ژانر نمایش که کمدی-گروتسک بود فکر کردم، تصمیم گرفتم کمی از عمیق شدن در نمایش فاصله بگیرم و صرفا لذت ببرم. اما...
یک امّای بزرگ جلوی تفکر نکردن من رو می‌گرفت. این نمایش با اینکه برداشتی از داستان کوتاه وودی آلن بود و طبیعتا باید مرا به لبخند وادار می‌کرد، ولی نکات ریزی داشت که ناخودآگاه هر مخاطبی را وادار می‌کرد که به دنبال معنا بگردد.
* زاویه دید وودی آلن کاملا مشهود بود. همان طنزهای به ظاهر جدی ولی در باطن پر از مسخره کردن ها و به سخره گرفتن ها. تنها موضوعی که فرق می‌کرد فاصله گرفتن از طنز خالص وودی آلن و نزدیکتر شدن به فضای سیاه و پیچیده نمایش های قبلی شما بود. گویی روح عمیق کارهای قبلی در این کار دمیده شده بود.
کمی به‌دنبال چرایی این امر گشتم. بنظر چند نکته ناخودآگاه باعث این اتفاق شده بود.
1- کارآگاه در همان اوایل نمایش از جمله «احمق‌ها فکرمیکنند تو هم احمقی» استفاده می‌کند که‌این نگاه دقیقا همان نگاه ایسوس در نمایش ص.عه بود. شباهتی زیرپوستی بین دو شخصیت اول دو نمایش
2- طولانی شدن صحنه های بدون اتفاق و راکد و ساکت، بطور ناخودآگاه مخاطب را به فکر فرو می‌برد. انگار صدایی درون ذهن مخاطب به او می‌گوید که ... دیدن ادامه ›› الان باید فکرکنی!!
3- مورد بعدی بنظر بنده نوع بازی بازیگران بود. دو شخصیت اصلی که روبروی هم بودند، کاملا جو متفکرانه ای رو ایجاد کرده بودند. حتی با وجود تلاش‌هاشون در برخی صحنه ها برای خنده گرفتن و ادا در آوردن به جهت مسخره کردن، ولی باز هم از عمق جدی بودن و بیان جدی این دو عزیز کم نمی‌کرد.
البته که مثل وودی آلن کار جدی را بصورت طنز اجرا کردن هنر بزرگی می‌خواد و نمی‌توان از این لحاظ به دوستان خرده گرفت اما این موضوع هم در جدی بنظر آمدن کار بی‌تاثیر نبود. کماکه وقتی مخاطب از زاویه دید بیرونی به گفتگو و دیدگاه های پیچیده این دو شخصیت نسبت به یکدیگر نگاه می‌کند، برای اون بسیار مشمئزکننده بنظر می‌رسد و نه خنده دار و طنزآمیز.
4- مورد بعد هم وجود دو شخصیت که دارای خاطرات مشترک، حواس مشترک، تجربیات مشترک و عقیده و سلایق مشترک هستند بود. این مورد کاملا به یک فرد دوشخصیتی اشاره دارد. چیزی که در نمایش ص.عه و نمایش‌های عمیق و معناگرا نیز عمدتا دیده می‌شود.
* مخلص کلام؛ تمامی مواردی که بیان کردم بنظر بنده باعث شده که مخاطب بیشتر در کار عمیق شود و بر خلاف هدف اولیه شما که طنز و سرگرمی بود، ایجاد شرایطی برای فکرکردن و به دنبال معنا گشتن می‌کند.
در پایان خدا قوت به شما و تیم فعال شما و با آرزوی موفقیت های بیشتر و روزافزون
عالی، درخشان، پر از حس خوب و لذت دیدن تغییراتی که در ذهن داشتم
تبریک به تیم حرفه‌ای (مخصوصا نویسندگان و کارگردان) که با اخلاق حرفه‌ای نقدها ... دیدن ادامه ›› رو پذیرفته و در صدد جبران و رشد برآمدند.
بنده انقدر از این تغییرات شوکه و هیجان زده شده بودم که در برخی صحنه ها میخواستم از لذت فراوان بلند قهقهه بزنم و وسط نمایش بلند بشم تشویقتون کنم.
در درجه اول اضافه شدن رفت و آمدهای اول نمایش بسیار بسیار به قابل فهم شدن محیط نمایش برای عموم (اینکه اینجا یک دیوانه خانه است) کمک بسزایی کرد.
البته جا داره همین اول از سالن نمایش که برای بهتر نشان دادن برخی صحنه ها، موضوعات و جزئیات خیلی کمک کننده بود هم یاد کرد. از بهترشدن و هماهنگ تر شدن موسیقی (با کمک کارگردان) گرفته تا فیلم‌های پس زمینه و نورپردازی ها (مثل صحنه کافه که بدرستی نگاه و توجه ایسوس به کافه چی را نشان میداد)
شروع اول نمایش، کاملا آن ضعف اجرای اول را برطرف کرده بود و دیگر شروع نمایش توی ذوق نمیزد و برعکس از همان اول جذب کننده بود.
مورد دوم: بنده در اجرای اول منتقد جدی بازیگران نقش وکیل و فرد مست بودم اما تغییرات بیان آنها و قابل فهم تر شدن گفتار آنها (در حین داشتن همان ویژگی های خاص زبانی خودشان) به قدری بی‌نقص و جذاب بود که در همان اول کار نظر مثبت بنده را به خود جلب کرد. تبریک به کارگردان و بازیگران برای این رشد بی‌نظیر و جذاب
بازیگر نقش وکیل که اکنون نقش بازپرس را هم ایفا می‌کرد بسیار حرفه‌ای این تغییر ناگهانی نقش را به منصه ظهور می‌گذاشت (اما خب ابهت ورود بازیگر اصلی و هماهنگی او با موسیقی به قدری بی‌نظیر بود که جای خالی ایشان حس میشد. انشالله این دوست عزیز و حرفه‌ای سلامتی خود را بازیابند)
تغییرات افسر (که قبلا دونفر بودند و الان یک نفر) نیز در نوبه خود شکل جدیدی به نمایش داده بود.
در درجه بعدی، بازی‌های اضافه شده به نقش ایسوس نیز بسیار منطبق و مناسب با ویژگی‌های او بود. حتی خنده ها و واکنش‌های او وسط صحبت های دیگران نیز خیلی بجا آورده شده بود؛ به قدری که کاملا اعتمادبنفس و ذهن مریض وی را بطور همزمان و شفاف نشان می‌داد.
ذهن مریض ایسوس (یا میشه گفت اعتمادبنفس وی) که قبلا فقط هرزگاهی وارد می‌شد، الان مدام کنار وی دیده می‌شد که خیلی دیوانگی او را ملموس تر کرده بود.
اضافه شدن صحنه کافه و نشان دادن علاقه ایسوس و کافه چی که کافه چی درباره آن در دادگاه حرف میزد، حس نزدیکی و قابل درک تری نسبت به سخنان کافه چی درباره علاقه بین خود و ایسوس ارائه میداد.
نکته دیگر که به درک محیط بیشتر کمک کرده بود، یکی یکی اضافه شدن نقش ها (دیوانه ها) به پس‌زمینه پس از اجرای نقششان بود که نشان می‌داد تمام آن نقش‌ها همان دیوانه های هم‌بند ایسوس هستند.
از دیگر موارد جذاب اضافه شده به نمایش می‌توان به تلاش ذهن مریض ایسوس برای نزدیکی به هیولاها اشاره کرد که انگار هیولاها در زندانی از تفکرات روزمره انسان ها بودند و ذهن مریض ایسوس مدام میخواست مثل یک جفت به آنها نزدیک شود ولی نمی‌توانست.
تغییر نقش ایسوس نیز دو اثر مثبت داشت. یکی بازی گرفتن موثر و بیشتر از دوست عزیزی که در ورژن قبلی کم بازی کردند و دیگری دیده شدن بازی فوق‌العاده جناب هامون که تا چند دقیقه اول واقعا مشخص نبود در حال بازی هستند یا دارن دیالوگ ها و حرکات را به بازیگر یادآوری می‌کنند!!
جا داره همچنان از دوستانی که در نمایش قبلی بی‌نظیر بودند و همچنان پرقدرت و شگفت انگیز بودند اشاره کرد که‌در کامنت های نمایش قبلی به‌آنها اشاره شد. خدا قوت
و در انتها، توضیحات آخر نمایش بود که برای عمومی تر کردن نمایش بسیار جالب بود.
در پایان مجدد به شما و تیم قدرتمند و حرفه ای تون تبریک میگم که نظرات را با آغوش باز پذیرفته و به روند این تکامل زیبا کمک کردند.
همچنین تشکر و خدا قوت ویژه به تیم نویسندگان و کارگردانی که با دید باز نقدها را مطالعه کردند که به شخصه برای بنده بسیار جذاب بود که میدیدم نکاتی که به آنها اشاره شده، توسط شما دیده و حتی برطرف شده؛ اینکه تغییراتی که در ذهن داشتم و با شما بازگو کردم را اکنون از نزدیک مشاهده میکردم برای بنده بسیار جذاب بود.
به امید آینده درخشان تر برای تک تک شما عزیزان
خداقوت
بار دوم، نقد دوم
با درود و خدا قوت مجدد به شما
بنده امشب برای بار دوم بود که نمایش رو میدیم و میخواستم اینبار مستقیم به مواردی که مد نظرم آمد اشاره کنم. مواردی که برخی مواقع مهر تاییدی بر نکات مثبت اجرای اول و گاهی نکات منفی اجرای اول دارد.
پیشاپیش عذرخواهی میکنم اگر صراحت کلامم باعث رنجش میشه و در اون تلخی شاید باشه ولی این تلخی رو از بنده بپذیرید اگر میبینید در اون حقیقت است. (چون امشب خودتون فرمودید بدون تعارف بگیم و من هم بار دوم بود خدمتتون عرض میکنم)
در درجه اول کماکان دوستان صدابردار مثل اینکه هیـــچگونه ایده‌ای از کاری که میکنن نداشتن و همچنان نقاط ضعفشان به قوت خود باقی بود. عدم درک از موقعیت صحنه ها و اینکه چه زمانی باید صدا را کم یا زیاد کنند. عدم درک از اینکه نباید موسیقی در صحنه ها یکهو جامپ بزند و یا یکهو قطع شود و باید به آهستگی صدا فرود بیاید. متاسفانه!
در درجه دوم کمی میخواستم درباره بازیگران (اینبار مستقیم) صحبت کنم. اول از کسانی که مثل بار اول همچنان عالی و درجه یک بودند نام میبرم؛ به ... دیدن ادامه ›› ترتیب اول از همه آن فردی که نقش توهم کریستوفر رو بازی می‌کرد و استند آپ می‌کرد. ایشان عااالی بودن؛ از نحوه ادا و بیان کلامشان که بسیار واضح و رسا بود گرفته تا حتی فرم ها و رقص هایشان که بسیار نرم و سبک بالانه بود. واقعا مرحبا... نفر بعد بازیگر نقش ملکه که چندین نقش دیگر هم داشتند، فوق العاده بودند. بیانی شفاف و رسا، بازی قابل باور و تاثیرگذار. درود... نفر بعدی بازیگر لارنس میلر، ایشون یکی از حرفه ای ها بودن؛ با اینکه نقشی که بازی میکردن دارای لکنت زبان و مشکل گویش داشت با این حال بازهم جملاتشان را واضح می‌شنیدیم و متوجه حرفشان می‌شدیم پارادوکسی که ایشان به نحوی غیر قابل باور توانستند به خوبی ایجادش کنند. فن بیان عالی به همراه بازی بدن طبیعی... نفرات بعدی هم از جمله: بازیگران قاضی، شری اسمیث، دیوید کینگ، دونالد هرناندز، تاد هال، لیزا الن و کرول واکر همگی فن بیان عالی و صدای شفاف و رسایی داشتند که تلاشِ صدابردارِ کارنابلد برای شنیده نشدن صدای بازیگران را خنثی می‌کردند! ?
کماکه باید بازی جذاب چند تن را ستود. از جمله بازی دقیق لیزا (دقت در تیک ها و لرزش های دست)، تاد هال (دانستن دقیق فراز و فرودها و هماهنگی با ریتم و تغییر خشونت صدا) و ملکه که نقش عذاب وجدان را نیز داشت (آکسان گذاری ها و باور پذیری در بیان جملات و انتقال حس به موقع دیالوگ ها)
اینها نکات مثبتی بود میخواستم قبل از چند نکته منفی یادآور شوم.
و اما... دو تن از دوستان متاسفانه نه در اجرای روز اول و نه امشب به نظر بنده حقیر نتوانستند از پس نقش خود برآیند.
نفر اول بازیگر نقش کریستوفر که نه توانست نقش مست ها را خوب درآورد و نه توانست بیان شفافی داشته باشد گویا ایشان فقط تمرکزشان روی مست بودن نقش بود و فراموش کردند که باید در حین مستی بعنوان بازیگر بیان واضحی نیز داشت اما با این حال در آخر که از حالت مستی بیرون آمدند خیلی بازی زیباتری داشتند مخصوصا موقع گفتن آخرین اجرای خود که نشسته روی صندلی بود، انتقال حس عالی داشتند.
نفر بعدی نیز بازیگر نقش وینسنت بود که گویا ایشان هنوز بعد از این همه اجرا متاسفانه به ویژگی های شخصیتی که بازی می‌کردند پی نبرده بودند. این شخصیت نوعی آشفتگی دارد که از رقص پای اون و تشویش های او مشهود است (که تا به اینجا همه چیز خوب است) اما مسئله از جایی آغاز می‌شود که پای نوع گویش این شخصیت به میان می آید. این شخصیت چون کلمات و جملات را جابجا می‌گوید و حتی مشکل در تلفظ برخی حروف دارد، پس باید بازیگر انرژی بیشتری برای واضح تر، رساتر و شفاف تر بیان کردن جملات بکند، اما نه در سری قبل و نه در این سری تقریبا 50 تا 60 درصد حرفای او قابل فهم نبود. حتی بازی اول نمایش ایشان (صحنه سوختگی دست و...) نیز این حس را منتقل می‌کرد که انگار همه چیز صرفا از روی انجام وظیفه است و باید این ماموریت را انجام دهم و تمام شود!
در انتها نیز در مجموع صحنه ها شلوغ تر شده بود که این نکته مثبتی است زیرا ذهن مقشوش و مشوش نقش اول داستان (ایسوس) را بهتر به نمایش می‌کشید. اما میشد به هماهنگی بهتری این شلوغی ها هدایت شده باشند و نه صرفا یک همهمه. (این مورد آخر نظر شخصی بنده بود)
در پایان ضمن تبریک و خدا قوت به شما و تیم شما خصوصا هیولاها که کار خود را مانند قبل دقیق اجرا کردن (با کمی ارفاق که خودتان مطمئنا میدانید)
بنده در کل دوست ندارم منفی بگویم اما اینبار چون بار دومی بود که نمایش را می‌دیدم و همچنین خودتان گفتید بدون تعارف صحبت کنیم، به ذهنم رسید این نکات را اینبار دقیق تر به سمع و نظر شما کارگردان خوش نگرش برسانم.
باشد که در جهت رشد همه ما تاثیرگذار باشد.
خدا قوت و بدرود
خیلی خیلی متشکرم از نظرتون
اینکه با این دقت لطف کردید و بیان کردید ، برای ما بسیار لذت بخش هست .
ابتدا عرض کنم ایراداتی که مربوط به موسیقی هست تماما حاصل ضعف من هست و اصلاح خواهد شد .
لحن تغییر یافته ای که برای شما نامفهوم بود تعمدیست که حاصل نامفهوم بودن این شخصیت در ذهن ژوان است . اگر این تعمد دیده نشده باز حاصل ضعف من هست که اصلاح خواهد شد .
۲۷ دی ۱۴۰۰
علی تیمورفامیان
درود بر شما، تشکر بابت حضورتون و ارائه نظراتتان در صفحه تیوال ص.عه.
خدا قوت به شما بازیگر خوش صدا، خوش حسّ (با تشدید)، ریتم شناس که نقش را به نظر بنده مال خود کرده بودین.
خدا قوت به شما
۲۷ دی ۱۴۰۰
سبحان امین طهرانی
خدا قوت به شما بازیگر خوش صدا، خوش حسّ (با تشدید)، ریتم شناس که نقش را به نظر بنده مال خود کرده بودین. خدا قوت به شما
ممنونم از شما حال خوبی که از پیام شما گرفتم بی نهایت لذت بخش بود.
۲۷ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در درجه اول یک خداقوت به تمامی گروه و دست اندرکاران این نمایش جالب و چالشی.
بنده در اولین روز این نمایش حضور داشتم و به عنوان صرفا یک علاقمند به تئاتر و نمایش (نه حرفه ای و حتی منتقد) نکاتی بود خواستم مطرح کنم با شما عزیزان.
در درجه اول یه تبریک ویژه باید گفت به تیم نویسنده و کارگردان که بنظر بنده تونستن دقیقا هرآنچه که در ذهن داشتند رو پیاده سازی کنن. دو نگرش و زاویه دید در این نمایش قابل برداشت بود که هردو به موازات هم بودند. نگرش اول دقیقا همان موضوع نمایش که دیدِ یک بیمار روانی جانی رو نشان می‌داد و تمامی شخصیت های واقعی که احتمالا در طول فرآیند بازخواست و دستگیری و... دیده بوده رو به شکل همان دیوانه هایی که در آن دیوانه خانه با آنها بود میدید و اتفاقاتی را رقم میزد که نشان‌دهنده ذهنیت چنین آدمی بود. برای نگرش دوم باید کمی در همان نگرش اول عمیق تر شد؛ با دقت در نوع ذهنیت این بیمار روانی جانی می‌توان به نکات جالبی پی برد که دقت در آن خالی از لطف نیست.
نکته اول دیدگاه خود فرد از خودش است که خود را بسیار آرام، بیگناه، عالِم تر و بافرهنگ تر از بقیه و تنها فردِ ضربه خورده و شکست خورده می‌بیند که عاقل‌تر از دیگران نیز می‌باشد و دیگران درحال ظلم به اون هستند. نکته دوم دیدگاه فرد جانی نسبت به دیگران است که نوعی دیوانگی، آشوب، بی بند و باری، بی فرهنگی، لودگی و مستی، ناآگاهی و نادانی، در آنها می‌بیند. فرد جانی، انسان‌های عادی را می‌بیند که خود هریک دچار مشکلات، خطاها و گناهانی هستند. انسان‌های دوگانه و دورو که تفکرات خود را پنهان می‌کنند برای گول زدن یکدیگر، که این یکی از دلایل جانی شدن این بیمار روانی است. یکی از نشانه های این پنهان کاری ... دیدن ادامه ›› انسان‌ها را می‌توان در شاهدهای داستان دید؛ جایی که همه آنها در هنگام صحبت گاهی به درون واقعی خود می‌رفتند (جایی که دوصدایی میشد) و نمونه مشهود آن در شیرینی پز بود که کسانی که شیرینی های او را دوست نداشتند را به بدی خطاب می‌کرد.
جالب ترِ این نمایش جایی است که از تمامی این زاویه دیدهای فرد روانی جانی، همه ما می‌توانیم خود را ببینیم. هر بیننده‌ای به طور حتم می‌تواند خود را در یکی از این شخصیت ها بیابد.
.
در آخر ضمن خداقوت و تبریک مجدد به این تیم، مخصوصا هیولاها که اجرای فُرم های جالبی داشتند، چند نظر کوچک داشتم. مورد اول درباره صدابرداری موسیقی کار است که بنظر می‌آمد فرد متخصصی نیست چون هم صدای موسیقی برخی مواقع طوری بود که صدای بازیگر شنیده نمیشد هم در هنگام قطع کردن موسیقی به یکباره صدا قطع میشد و فرودی نداشت (Fade out).
شروع نمایش نیز کمی به قول معروف توی ذوق میزد و طبیعی نبود ولی چون در ادامه نمایش همه چی به روال عادی برمی‌گشت، این مورد قابل توجیه بود که دوستان دچار استرس اولین اکران شده باشند. اما با این تعدادی از دوستان گفتارشان قابل تشخیص نبود و برخی نیز برعکس بسیار رسا بودند که قطعا کارگردان حرفه‌ای خود متوجه این موضوعات هستند و در اجراهای بعدی برطرف خواهند نمود.
در پایان باید بگویم این نمایش به قدری به دنیای واقعی همه ما شبیه است که باعث شد برای بار دیگر بخواهم آنرا ببینم و مجدد اقدام به خرید بلیط کردم.
با آرزوی موفقیت و درخشش بیشتر بر تمامی شما عزیزان
خیلی خوشحالم که اثر براتون خاطره ساز شده و لذت عمیقی از دریافت شما از اثر داشتم ، خیلی خیلی درک دقیقتون جذاب بود .
۲۳ دی ۱۴۰۰
امیرعلی ابراهیمی
خیلی خوشحالم که اثر براتون خاطره ساز شده و لذت عمیقی از دریافت شما از اثر داشتم ، خیلی خیلی درک دقیقتون جذاب بود .
با درود و خدا قوت مجدد به شما
بنده امشب برای بار دوم بود که نمایش رو میدیم و میخواستم اینبار مستقیم به مواردی که مد نظرم آمد اشاره کنم. مواردی که برخی مواقع مهر تاییدی بر نکات مثبت اجرای اول و گاهی نکات منفی اجرای اول دارد.
پیشاپیش عذرخواهی میکنم اگر صراحت کلامم باعث رنجش میشه و در اون تلخی شاید باشه ولی این تلخی رو از بنده بپذیرید اگر میبینید در اون حقیقت است. (چون امشب خودتون فرمودید بدون تعارف بگیم و من هم بار دوم بود خدمتتون عرض میکنم)
در درجه اول کماکان دوستان صدابردار مثل اینکه هیـــچگونه ایده‌ای از کاری که میکنن نداشتن و همچنان نقاط ضعفشان به قوت خود باقی بود. ... دیدن ادامه ›› عدم درک از موقعیت صحنه ها و اینکه چه زمانی باید صدا را کم یا زیاد کنند. عدم درک از اینکه نباید موسیقی در صحنه ها یکهو جامپ بزند و یا یکهو قطع شود و باید به آهستگی صدا فرود بیاید. متاسفانه!
در درجه دوم کمی میخواستم درباره بازیگران (اینبار مستقیم) صحبت کنم. اول از کسانی که مثل بار اول همچنان عالی و درجه یک بودند نام میبرم؛ به ترتیب اول از همه آن فردی که نقش توهم کریستوفر رو بازی می‌کرد و استند آپ می‌کرد. ایشان عااالی بودن؛ از نحوه ادا و بیان کلامشان که بسیار واضح و رسا بود گرفته تا حتی فرم ها و رقص هایشان که بسیار نرم و سبک بالانه بود. واقعا مرحبا... نفر بعد بازیگر نقش ملکه که چندین نقش دیگر هم داشتند، فوق العاده بودند. بیانی شفاف و رسا، بازی قابل باور و تاثیرگذار. درود... نفر بعدی بازیگر لارنس میلر، ایشون یکی از حرفه ای ها بودن؛ با اینکه نقشی که بازی میکردن دارای لکنت زبان و مشکل گویش داشت با این حال بازهم جملاتشان را واضح می‌شنیدیم و متوجه حرفشان می‌شدیم پارادوکسی که ایشان به نحوی غیر قابل باور توانستند به خوبی ایجادش کنند. فن بیان عالی به همراه بازی بدن طبیعی... نفرات بعدی هم از جمله: بازیگران قاضی، شری اسمیث، دیوید کینگ، دونالد هرناندز، تاد هال، لیزا الن و کرول واکر همگی فن بیان عالی و صدای شفاف و رسایی داشتند که تلاشِ صدابردارِ کارنابلد برای شنیده نشدن صدای بازیگران را خنثی می‌کردند! ?
کماکه باید بازی جذاب چند تن را ستود. از جمله بازی دقیق لیزا (دقت در تیک ها و لرزش های دست)، تاد هال (دانستن دقیق فراز و فرودها و هماهنگی با ریتم و تغییر خشونت صدا) و ملکه که نقش عذاب وجدان را نیز داشت (آکسان گذاری ها و باور پذیری در بیان جملات و انتقال حس به موقع دیالوگ ها)
اینها نکات مثبتی بود میخواستم قبل از چند نکته منفی یادآور شوم.
و اما... دو تن از دوستان متاسفانه نه در اجرای روز اول و نه امشب به نظر بنده حقیر نتوانستند از پس نقش خود برآیند.
نفر اول بازیگر نقش کریستوفر که نه توانست نقش مست ها را خوب درآورد و نه توانست بیان شفافی داشته باشد گویا ایشان فقط تمرکزشان روی مست بودن نقش بود و فراموش کردند که باید در حین مستی بعنوان بازیگر بیان واضحی نیز داشت اما با این حال در آخر که از حالت مستی بیرون آمدند خیلی بازی زیباتری داشتند مخصوصا موقع گفتن آخرین اجرای خود که نشسته روی صندلی بود، انتقال حس عالی داشتند.
نفر بعدی نیز بازیگر نقش وینسنت بود که گویا ایشان هنوز بعد از این همه اجرا متاسفانه به ویژگی های شخصیتی که بازی می‌کردند پی نبرده بودند. این شخصیت نوعی آشفتگی دارد که از رقص پای اون و تشویش های او مشهود است (که تا به اینجا همه چیز خوب است) اما مسئله از جایی آغاز می‌شود که پای نوع گویش این شخصیت به میان می آید. این شخصیت چون کلمات و جملات را جابجا می‌گوید و حتی مشکل در تلفظ برخی حروف دارد، پس باید بازیگر انرژی بیشتری برای واضح تر، رساتر و شفاف تر بیان کردن جملات بکند، اما نه در سری قبل و نه در این سری تقریبا 50 تا 60 درصد حرفای او قابل فهم نبود. حتی بازی اول نمایش ایشان (صحنه سوختگی دست و...) نیز این حس را منتقل می‌کرد که انگار همه چیز صرفا از روی انجام وظیفه است و باید این ماموریت را انجام دهم و تمام شود!
در انتها نیز در مجموع صحنه ها شلوغ تر شده بود که این نکته مثبتی است زیرا ذهن مقشوش و مشوش نقش اول داستان (ایسوس) را بهتر به نمایش می‌کشید. اما میشد به هماهنگی بهتری این شلوغی ها هدایت شده باشند و نه صرفا یک همهمه. (این مورد آخر نظر شخصی بنده بود)
در پایان ضمن تبریک و خدا قوت به شما و تیم شما خصوصا هیولاها که کار خود را مانند قبل دقیق اجرا کردن (با کمی ارفاق که خودتان مطمئنا میدانید)
بنده در کل دوست ندارم منفی بگویم اما اینبار چون بار دومی بود که نمایش را می‌دیدم و همچنین خودتان گفتید بدون تعارف صحبت کنیم، به ذهنم رسید این نکات را اینبار دقیق تر به سمع و نظر شما کارگردان خوش نگرش برسانم.
باشد که در جهت رشد همه ما تاثیرگذار باشد.
خدا قوت و بدرود
۲۷ دی ۱۴۰۰
سبحان امین طهرانی
با درود و خدا قوت مجدد به شما بنده امشب برای بار دوم بود که نمایش رو میدیم و میخواستم اینبار مستقیم به مواردی که مد نظرم آمد اشاره کنم. مواردی که برخی مواقع مهر تاییدی بر نکات مثبت اجرای اول ...
خیلی خیلی متشکرم از نظرتون
اینکه با این دقت لطف کردید و بیان کردید ، برای ما بسیار لذت بخش هست .
ابتدا عرض کنم ایراداتی که مربوط به موسیقی هست تماما حاصل ضعف من هست و اصلاح خواهد شد .
لحن تغییر یافته ای که برای شما نامفهوم بود تعمدیست که حاصل نامفهوم بودن این شخصیت در ذهن ژوان است . اگر این تعمد دیده نشده باز حاصل ضعف من هست که اصلاح خواهد شد .
۲۷ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید