بار دوم، نقد دوم
با درود و خدا قوت مجدد به شما
بنده امشب برای بار دوم بود که نمایش رو میدیم و میخواستم اینبار مستقیم به مواردی که مد نظرم آمد اشاره کنم. مواردی که برخی مواقع مهر تاییدی بر نکات مثبت اجرای اول و گاهی نکات منفی اجرای اول دارد.
پیشاپیش عذرخواهی میکنم اگر صراحت کلامم باعث رنجش میشه و در اون تلخی شاید باشه ولی این تلخی رو از بنده بپذیرید اگر میبینید در اون حقیقت است. (چون امشب خودتون فرمودید بدون تعارف بگیم و من هم بار دوم بود خدمتتون عرض میکنم)
در درجه اول کماکان دوستان صدابردار مثل اینکه هیـــچگونه ایدهای از کاری که میکنن نداشتن و همچنان نقاط ضعفشان به قوت خود باقی بود. عدم درک از موقعیت صحنه ها و اینکه چه زمانی باید صدا را کم یا زیاد کنند. عدم درک از اینکه نباید موسیقی در صحنه ها یکهو جامپ بزند و یا یکهو قطع شود و باید به آهستگی صدا فرود بیاید. متاسفانه!
در درجه دوم کمی میخواستم درباره بازیگران (اینبار مستقیم) صحبت کنم. اول از کسانی که مثل بار اول همچنان عالی و درجه یک بودند نام میبرم؛ به
... دیدن ادامه ››
ترتیب اول از همه آن فردی که نقش توهم کریستوفر رو بازی میکرد و استند آپ میکرد. ایشان عااالی بودن؛ از نحوه ادا و بیان کلامشان که بسیار واضح و رسا بود گرفته تا حتی فرم ها و رقص هایشان که بسیار نرم و سبک بالانه بود. واقعا مرحبا... نفر بعد بازیگر نقش ملکه که چندین نقش دیگر هم داشتند، فوق العاده بودند. بیانی شفاف و رسا، بازی قابل باور و تاثیرگذار. درود... نفر بعدی بازیگر لارنس میلر، ایشون یکی از حرفه ای ها بودن؛ با اینکه نقشی که بازی میکردن دارای لکنت زبان و مشکل گویش داشت با این حال بازهم جملاتشان را واضح میشنیدیم و متوجه حرفشان میشدیم پارادوکسی که ایشان به نحوی غیر قابل باور توانستند به خوبی ایجادش کنند. فن بیان عالی به همراه بازی بدن طبیعی... نفرات بعدی هم از جمله: بازیگران قاضی، شری اسمیث، دیوید کینگ، دونالد هرناندز، تاد هال، لیزا الن و کرول واکر همگی فن بیان عالی و صدای شفاف و رسایی داشتند که تلاشِ صدابردارِ کارنابلد برای شنیده نشدن صدای بازیگران را خنثی میکردند! ?
کماکه باید بازی جذاب چند تن را ستود. از جمله بازی دقیق لیزا (دقت در تیک ها و لرزش های دست)، تاد هال (دانستن دقیق فراز و فرودها و هماهنگی با ریتم و تغییر خشونت صدا) و ملکه که نقش عذاب وجدان را نیز داشت (آکسان گذاری ها و باور پذیری در بیان جملات و انتقال حس به موقع دیالوگ ها)
اینها نکات مثبتی بود میخواستم قبل از چند نکته منفی یادآور شوم.
و اما... دو تن از دوستان متاسفانه نه در اجرای روز اول و نه امشب به نظر بنده حقیر نتوانستند از پس نقش خود برآیند.
نفر اول بازیگر نقش کریستوفر که نه توانست نقش مست ها را خوب درآورد و نه توانست بیان شفافی داشته باشد گویا ایشان فقط تمرکزشان روی مست بودن نقش بود و فراموش کردند که باید در حین مستی بعنوان بازیگر بیان واضحی نیز داشت اما با این حال در آخر که از حالت مستی بیرون آمدند خیلی بازی زیباتری داشتند مخصوصا موقع گفتن آخرین اجرای خود که نشسته روی صندلی بود، انتقال حس عالی داشتند.
نفر بعدی نیز بازیگر نقش وینسنت بود که گویا ایشان هنوز بعد از این همه اجرا متاسفانه به ویژگی های شخصیتی که بازی میکردند پی نبرده بودند. این شخصیت نوعی آشفتگی دارد که از رقص پای اون و تشویش های او مشهود است (که تا به اینجا همه چیز خوب است) اما مسئله از جایی آغاز میشود که پای نوع گویش این شخصیت به میان می آید. این شخصیت چون کلمات و جملات را جابجا میگوید و حتی مشکل در تلفظ برخی حروف دارد، پس باید بازیگر انرژی بیشتری برای واضح تر، رساتر و شفاف تر بیان کردن جملات بکند، اما نه در سری قبل و نه در این سری تقریبا 50 تا 60 درصد حرفای او قابل فهم نبود. حتی بازی اول نمایش ایشان (صحنه سوختگی دست و...) نیز این حس را منتقل میکرد که انگار همه چیز صرفا از روی انجام وظیفه است و باید این ماموریت را انجام دهم و تمام شود!
در انتها نیز در مجموع صحنه ها شلوغ تر شده بود که این نکته مثبتی است زیرا ذهن مقشوش و مشوش نقش اول داستان (ایسوس) را بهتر به نمایش میکشید. اما میشد به هماهنگی بهتری این شلوغی ها هدایت شده باشند و نه صرفا یک همهمه. (این مورد آخر نظر شخصی بنده بود)
در پایان ضمن تبریک و خدا قوت به شما و تیم شما خصوصا هیولاها که کار خود را مانند قبل دقیق اجرا کردن (با کمی ارفاق که خودتان مطمئنا میدانید)
بنده در کل دوست ندارم منفی بگویم اما اینبار چون بار دومی بود که نمایش را میدیدم و همچنین خودتان گفتید بدون تعارف صحبت کنیم، به ذهنم رسید این نکات را اینبار دقیق تر به سمع و نظر شما کارگردان خوش نگرش برسانم.
باشد که در جهت رشد همه ما تاثیرگذار باشد.
خدا قوت و بدرود