خیلی وقت بود محمد رحمانیان برای من رفته بود در لیست "افول"؛ لیستی که مدت هاست دسته به دسته از مهرجویی تا کیمیایی و چرمشیر و هادی مرزبان با نظم و ترتیب در ان یک جا نشسته اند. کسانی که دیگر با خبر کارهای جدیدشان برنامه ای می چینم که حتما نبینم شان ! ولی تمایز محمد رحمانیان با بقیه این لیست در این است که تغییر سبک اجراهایش به سبک "موسیقی نمایش" باز با استقبال خیل جدیدی از مخاطبان تیاتر مواجه می شد ولی چه کسی ست که نداند این سبک از اجرا با سهل گیری و تکیه بر یک تیم بازیگران یکنواخت و ثابت و طراحی های ایتمی و تله تیاتری،همه قابلیت ها و توانایی های رحمانیان خالق اثار درست درمانی چون فنز و خروس و مصاحبه نیست و نبوده است . امشب با نا امیدی روی صندلی نشستم فقط با ارفاق اینکه نمایشنامه بیضایی نقطه پرگار این اجرا بود و ماحصل امشب این که یک اجرای درست و فکر شده و وفادار به نمایشنامه دیدم که معلوم بود رحمانیان این بار بسیار حساب شده و مهندسی تر و جدی تر برای اجرای نمایشنامه بیضایی دست به کار شده است؛یک دکور دست و دلباز و مستعد برای مانور هر خلاقیتی تا مدیریت و چینش بازیگران جدیدی که این بار حضور لیست یکنواخت تیم بازیگری رحمانیان(عمرانی.برق نورد و هاشمی و ..) دران کمرنگ تر بود.
"خوشمان امد" ها؛
۱)فیزیک بوکسوری و هیبت یکه بزنی و سر تراشیده "امیر جعفری" بهترین انتخاب و بزرگترین برگ برنده اش برای نقش ابن ملجم مرادی ست و با مزه بودن اینکه صحنه های "ابن ملجم مرادی" بودنش بسیار قابل باور تر از صحنه هایی می نمود که "امیر جعفری" بود! و این البته یک مشکل
... دیدن ادامه ››
تاریخی ست که تلاش بازیگران برای "نقش خود"بازی کردن اکثرا باسمه ای و لوس از اب در امده است. اما یک چالش با مزه تر که دغدغه خود نمایش هم بود اینکه اگر می شد و می گذاشتند که نقش حضرت علی بازی بشود چه کسی می توانست از پس فیزیک و شمایلش بر بیاید؛
"ااا جدی ...واقعا نظر شما هم روی شهاب حسینی ست؟"
۲)کار کردن با این تعداد بازیگر و رفت و برگشت های زمانی و اکت های فراوان اجرا،قطعا باعث درگیری ذهنی و عرق ریزان زیادی از رحمانیان شده است و خیلی خوش به حال ما تماشاگران و هنر نمایش میشود که از این پس باز هم با همان رحمانیان سر حال و وسواس به جزییات دهه های هفتاد و هشتاد مواجه ایم.
"ای کاش نبود" ها؛
۱)این درست که روح نمایش اساسا با چالش بر سر یک بحث ایدئولوژیک استوار است و از شعارگویی در بخش هایی اجتناب ناپذیر؛اما نکته خوشمزه ای که اتفاق افتاده است اینکه در صحنه های معاصر خیلی پیام ها لوس تر و گل درشت تر هست در مقایسه با صحنه های تاریخی که قاعدتا احتمال لحن شعاری بیشتری در ان توقع می رود.
روایت های "گل اقا" گونه و گل درشت از ابدارچی صحنه تیاتر تا روزنامه خوانی های بازیگر از احوال بد اقتصادی کشور تا عقب افتادن شهریه غیر انتفاعی پسر امیر جعفری، که ای کاش با وسواس و دقت بیشتری اجرا می شد.
۲)نطق درد دل گونه رحمانیان و نگرانی هایش از توقیف قبل نمایش قابل درک و تاسف بود ولی به نظر جایش انجا و اول نمایش نبود یک تیر هوایی و اتمام حجت هدر رفته ای که "نرود میخ اهنین در سنگ" بود.
پیشنهاد ویژه؛
هول نشوید و ردیف همکف را انتخاب نکنید:برای نمایشی که عمق میدان وسیع و اکت های فراوانی دارد بالکن بهترین انتخاب است و ردیف اخر حتی بهترین ان .بر عکس بالکن های تالار وحدت که اگر برای تماشای کنسرت قابل تحمل باشد برای تماشای تیاتر بیشتر ازمونی برای استقامت مفاصل کمرتان خواهد بود!