در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محسن رضایی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:50:38
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با جمعی از دوستان به دیدن تیاتر رفتیم ! کلا بلیط که نمیدیدن جمعیت خوبی هم امده بودند
موضوع را از قبل میدونستم پس انتظار تیاتر حوزه دفاع با همون سبک و سیاق قدیمی و نخ نمای خودش رو داشتم و انتظارم براورده شد !!
یک خلاقیت و یک نگرش جدید تو این حوزه شدیدا لازمه
موضوع جالب بود داستان خشک بود لحظات احساسی داستان کاملا خشک بود انگار بازیگر بازی میکرد که فقط بازی کرده باشه ! احساس مسئولیت در مورد نقششون نمی کردند !
از فرهنگ غنی تماشاچیان هم باید الگو برداشت زد به دیوار تیاتر شهر تا برا همه الگو بشه ! نوزاد اورده بودن ! چیپس و پفک میخوردندن ! موبایل ها زنگ خور بالا ! این بغلی من که از اول تا اخر داشت تلگرام بازی میکرد عکس سلفی از خود ش و دوستش هم انداخت !!! خلاصه همه نباید ها رو بایدیدن !!!
صدا و اهنگ های نامتعادل و گوشخراش بود
نور خوب بود و هماهنگی داشت
تیکه کلامهای راوی در مورد اختلاس و دزدیها جالب و بموقع بود
در کل ایکاش ایکاش به فرهنگ جنگ بعنوان یک سکو یا یک بودجه سرگردان که باید خورده شه به شکل قانونی !!! نگاه نکنن ! بدونن مردم درک میکنن و میفهمن و قضاوت میکنن !
مهدیه این را خواند
اصل ارزش این نمایش به همان مخاطبین همراه با نوزاد و سلفی بگیر است، نمایش ارزشی که به گفته خودش شعار می دهد و از قهرمانهایی می گوید که اهل ژست نیستند، شاید برای مخاطب شریفی که اهل ژست نیست و از سالن تئاتر سهمی ندارد و فرهنگش به بی فرهنگی شهرت یافته؛ ساخته شده باشد.
شاید عده ای مثل شما نمایش را هم دوست نداشته باشند ولی دیدن این مخاطبین و دیدن این تعداد مخاطب و دیدن این شور و شرافت به سالن رفتنش می ارزد.
۰۲ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بارونی که شیروانی سالن تیاتر رو تند تند بوس میکرد و صدای این بوسها که همراه کلام امیرکبیر در حمام فین ترکیب اعجازانگیزی بوجود اورده بود باعث شدنقطه پایانی اون همه خنده های ته دلی و مکرر، قطره اشکی باشه! با چه لذتی دلچسپ!
بعد نمایش مجردین! که تیاتر اولم بود و مثل عشق اول دوستش داشتم! نمایش 'فین' دلربایی کرد و الحق خوب دلربایی کرد!
به رسم خودم! دوست اولین تئاتری رو را با خودم همراه آوردم و خوشحالم که اولین تئاتری که دید' فین ' بود
بازی دلچسب ، دیالوگ‌ها شعرگونه و شیوا، صحنه و نور همیار، داستان رغبت وار و هوشمندانه
موسیقی سنتی زنده که یار هشتم گروه بود و چند برابر نمایش رو زیباتر کرده بود
همه شخصیت ها خوب یا بهتره بگم عالی بودن عالی
دوست داشتم
بابت بوجود آوردن این حس خوب و انتخاب این سبک داستان پردازی از همه گروه بخصوص کارگردان ممنونم
با افتخار مدال دیدن این نمایش رو به سینه میزنم
پرند محمدی و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
مریم مریم، N M، any mohammadzadeh و شاهو منبری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این قسمت 'برجسته' فقط شامل نظراتی میشه که گفتن به به! چه چه! بقیه بودن بع بع!؟؟
لعیا میری، وحید هوبخت و نیلوفر رحیمی این را خواندند
سعید زادمهر و شیدا مطلبی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استرس نرسیدن به دیدن نمایش بخاطر ترافیک و نبودن جای پارک ، اولین چیزهایی بودن که نمایش بارانداز رو برام مثل نرسیدن به صف دوران مدرسه و بسته شدن درها، هیجانی کرد! هیجانی که حتی باعث شد سر راننده ماشینی که با پارک دوبل منجبر به تاخیر چند ثانیه شده بود داد بکشم !
در این چند سال که تئاتر رو بعنوان بهترین سرگرمی خودم انتخاب کردم عادت داشتم هر بار که به تماشای نمایشی میرم با خودم همراهی ببرم که تا حالا تئاتر نرفته باشه! به دو دلیل که هم وظیفه خودم رو نسبت به فرهنگ تئاتر و تبلیغ دیدنش انجام داده باشم و هم همراهم منو بخاطر تجربه اولین دیدن تئاترش هیچ وقت نتونه فراموش کنه!
آخرین نفری بودیم که وارد سالن شدیم و بلافاصله متوجه شدم که علارقم شکل چیدمان جایگاه ها در تیوال و ترس بد صندلی بودن، همه جایگاه ها اشراف خوبی به صحنه نمایش داشتن.
ابتدای نمایش که همونطور که دوستان قبل گفتن متفاوت و هیجانی با رقص گروهی شروع شد.
اینکه این تعداد از افراد رو - نمیگم هنرمند - به این سبک چیدمان کرد و بازی بهشون داد کار آسونی نیست خیلی از این دوستان رو بعنوان صحنه پر کن ازشون استفاده شد . نمیدونم بهش سبک ... دیدن ادامه ›› بگم یا ضعف!؟
دخترهای که نقش ودیالوگی داشتن، خیلی شبیه به هم بودن و تشخیص مجزا بودنشون برا من سخت بود، کاش یک نشانه مثل شالی یا رنگی متفاوت بشه به این پوشش شبیه اضافه بشه!
داستان کنایه آمیز بود و اوضاع نابسامان مملکت خودمون رو انکار نقد میکرد از فقر فحشا بیکاری ظلم پول پرستی و نبود قهرمان!
جز نقش رئیس بزرگ هیچ کدوم از شخصیت ها نتونسته بود رو تن بازیگرا بشینه و کمی گشاد و یا تنگ بود! مخصوصا قهرمان داستان !
صحنه آرایی رو پسندیدم مخصوصا انتخاب عکسهای پس زمینه که تداعی داستان بود
کفتر بازی های بی کفتر! و دیالوگ ها و حرکت های ازادانه نمایش ! رده سنی 15 به بالا رو هدف قرار داده بود! و احتمال اینکه دوستان قیچی صفت گذرشون به بارانداز برسه! کم نیست!
بنظر من اصلا دیالوگ به یاد موندنی نداشت حتی ' مرد قوی.... ' و همچنین پایان ماست مالی گونه ای داشت! سقوط چترها بر سر بازیگرا و مردنشون! هیچ چیزی رو برام تداعی نکرد! اوار بود؟ قدرت غیبی بود؟ بارون اسیدی بود؟؟
رقص دوقلو ها - که فکر کنم شریفی ها بودن طراح حرکات _ هم با ناهماهنگی اولیه شروع شد ولی حرکت های بعدی بهتر بود و این نشون میده تمرین بیشتری میخواد!
در آخر که همه جمع شدن تا بعد از تشویق تماشا چیان سرگروه تشکر کنه دو چیز ضعیف بود اول کارگردان خیلی ضعیف حرف میزد و من متوجه مهمان چهارم نشدم- خانم رویا نونهالی هم تشریف داشتن - و بعدی عجله و شتابی که برای تموم کردن و تخلیه سالن برا گروه بعدی داشتن یکم زیاد بود!
در آخر از یک چیز میترسیدم که همراهم لذت اولین تئاتر رو نچشیده باشه که خوشبختانه خیلی لذت برده بود و این برای من ارزش داشت!
از نمره 10 به بارانداز من نمره 5 رو میدم